کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نری
واژگان مترادف و متضاد
ذکر، رجولیت
-
نری
لغتنامه دهخدا
نری . [ ن َ ] (حامص ) از: «نر» + «ی » (حاصل مصدر، اسم معنی ). نر بودن . فحلی . فحولت . (یادداشت مؤلف ). مقابل مادگی . || مردانگی . شجاعت . رجوع به نَرّی شود. || (اِ) آلت رجولیت را گویند مطلقاً، خواه از انسان و خواه از حیوان دیگر باشد. (برهان قاطع) (...
-
نری
لغتنامه دهخدا
نری . [ ن َرْ ری ] (حامص ) نر بودن . فحلی . فحولت . مقابل مادگی . || مردانگی . شجاعت : گر سنگ ده آسیا فروافتددر پیش رخش ز کوکب دُرّی از پس نجهد دلش به یک ذره کس را نبود دلی بدین نرّی .منوچهری .
-
نری
لهجه و گویش تهرانی
آلت نرینه
-
واژههای مشابه
-
نَرَى
فرهنگ واژگان قرآن
مي بينيم - که ببينيم
-
نُرِي
فرهنگ واژگان قرآن
نشان مي دهيم
-
نُرى
لهجه و گویش بختیاری
no:ri فرزند اول، فرزند ارشد.
-
نَرى
لهجه و گویش بختیاری
na:ri نَه.
-
boar taint, boar odour
بوی نری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] طعم و بوی نامطبوع گوشت ناشی از ترشح زیاد هورمونهای جنسی نر برخی از دامها
-
پس نُرِى
لهجه و گویش بختیاری
pas-no:ri فرزند دوم no:ri .
-
نری،از نر
لهجه و گویش تهرانی
ایستاده،قائم،از باریکی
-
جستوجو در متن
-
neri
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نری
-
فحولت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فحولة] [قدیمی] fohulat نری؛ مردانگی.