کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرگسدخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نرگس مرز
لغتنامه دهخدا
نرگس مرز. [ ن َ گ ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دایو در بخش مرکزی شهرستان آمل ، در 15هزارگزی شمال شرقی آمل ، در دشت معتدل هوائی واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار و رود هراز، محصولش برنج ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
-
باغ نرگس
لغتنامه دهخدا
باغ نرگس . [ ن َ گ ِ ] (اِخ ) قریه ای است [ در ] ده فرسنگی میانه شمال و مغرب ده بارز [ رودان احمدی ] . (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی است از دهستان رودخانه ٔ بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 95 هزارگزی شمال میناب بر سر راه مالرو میناب به گلاشکرد واقع است ....
-
پیاز نرگس
لغتنامه دهخدا
پیاز نرگس . [ زِ ن َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) بصل النرجس . بیخ نرگس . (آنندراج ). کونه ٔ بوته ٔ نرگس . عنصل . (منتهی الارب ). رجوع به پیاز شود.
-
چشم نرگس
لغتنامه دهخدا
چشم نرگس . [ چ َ / چ ِ م ِ ن َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دیده ٔ نرگس که به بی حیایی مثال آورند.چشم گل نرگس . ترکیبی از قبیل چشم سوسن و چشم لاله .
-
نرگس زرد
دیکشنری فارسی به عربی
نرجس بري
-
چشم نرگس
لهجه و گویش تهرانی
دارای چشم زیبا و خمار
-
ارمیندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: armin doxt) (اَرمین = آرمین + دخت = دختر) ، دختری که از نژاد آرمین است .
-
ایراندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: irān doxt) (ایران + دخت = دختر) ، دختر ایران ، دختر ایرانی ، دختر آریایی.
-
رامشدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmeš doxt) (رامش + دخت = دختر) ، دختر شاد و شادمان ؛ (به مجاز) دختری که موجب شادی و طرب و نصیب و بهره است .
-
رامیندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmin doxt) (رامین + دخت = دختر) ، دخترِ طربناک .
-
روشندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: ro(w)šan doxt) (روشن + دخت = دختر) ، دختر تابنده و شاد؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
زریدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: zari doxt) دختر زرین ؛ (به مجاز) دختر گران قیمت ، دختر قیمتی و پر بها .
-
زریندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: zarrin doxt) (= زری دخت) ، ← زری دخت .
-
سامیدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāmi doxt) (سامی = بلند و (به مجاز) بلند مرتبه و عالیقدر + دخت = دختر) روی هم دختر بلند مرتبه و عالیقدر .
-
بهاندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: behān doxt) (بهان + دخت = دختر) دختر خوب و نیک .