کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرگسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نرگسه
/nargese/
معنی
۱. گلی که از عاج یا استخوان به شکل گل نرگس درست کنند.
۲. گچبری در سقف یا دیوار اتاق به شکل گل نرگس.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پروین، ثریا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نرگسه
فرهنگ نامها
(تلفظ: nargese) (نرگس + ه (پسوند نسبت و شباهت)) ، منسوب و شبیه به نرگس ، ← نرگس ؛ به علاوه (در قدیم) (به مجاز) ستاره .
-
نرگسه
واژگان مترادف و متضاد
پروین، ثریا
-
نرگسه
لغتنامه دهخدا
نرگسه . [ ن َ گ ِ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) از: نرگس + ه (پسوند نسبت و شباهت ). نرگسک . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || گلی باشد از عاج یا استخوان دیگر که به صورت نرگس تراشیده بر سقف خانه ها نصب کنند. (فرهنگ نظام ) (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از جه...
-
نرگسه
لغتنامه دهخدا
نرگسه . [ ن َ گ ِ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراب دوره ٔ بخش چگنی شهرستان خرم آباد، در 9هزارگزی راه خرم آباد به کوهدشت در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 180 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ٔ نرگسه ، محصولش غلات و حبوبات و لبنیات ، شغل اهالی زر...
-
نرگسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نرگسک› nargese ۱. گلی که از عاج یا استخوان به شکل گل نرگس درست کنند.۲. گچبری در سقف یا دیوار اتاق به شکل گل نرگس.
-
واژههای مشابه
-
درچه نرگسه
لغتنامه دهخدا
درچه نرگسه . [ دَ چ َ ن َ گ ِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرابدوره ٔ بخش چنگی شهرستان خرم آباد، واقع در 7هزارگزی خاوری سراب دوره و 3 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خرم آباد به کوه دشت ، با 240 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ نرگسه و راه آن مالرو است . ساکنان آ...
-
زرین نرگسه
لغتنامه دهخدا
زرین نرگسه . [ زَرْ ری ن َ گ ِ س َ / س ِ ] (اِمرکب ) کنایه از سیاره های آسمان باشد. (برهان ). ستاره ها. (فرهنگ فارسی معین ). ستاره . (ناظم الاطباء). کنایه از ستاره است . (انجمن آرا) (آنندراج ) : در کام صبح از ناف شب مشک است عمدا ریخته زرین هزاران نرگ...
-
نرگسه ٔ خوان
لغتنامه دهخدا
نرگسه ٔ خوان . [ ن َ گ ِ س َ / س ِ ی ِ خوا / خا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نرگس خوان . بزماورد. زماورد. نواله . نرجس المائدة. مهنا. میسر. لقمه ٔ خلیفه . (یادداشت مؤلف ).
-
نرگسه ٔ سقف چرخ
لغتنامه دهخدا
نرگسه ٔ سقف چرخ . [ ن َ گ ِ س َ / س ِ ی ِ س َ ف ِ چ َ ] (اِخ ) کنایه از پروین است . (برهان قاطع). رجوع به نرگسه شود.
-
جستوجو در متن
-
ثریا
واژگان مترادف و متضاد
۱. پروین، نرگسه ۲. چلچراغ
-
نرگس خوان
لغتنامه دهخدا
نرگس خوان . [ ن َ گ ِ س ِ خوا / خا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نرگسه ٔ خوان . بزماورد. زماورد. نواله . نرجس المائدة. میسر.مهنا. لقمه ٔ قاضی . لقمه ٔ خلیفه . (یادداشت مؤلف ).
-
لقمه ٔ قاضی
لغتنامه دهخدا
لقمه ٔ قاضی . [ ل ُ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بزماورد. زماورد. نواله . نرگس خوان . نرجس المائده . مُیسر. مهنّا. نواله . نرگسه خوان . لقمه ٔ خلیفه . و رجوع به لقمه ٔ خلیفه و بزماورد شود.
-
نرجس المائدة
لغتنامه دهخدا
نرجس المائدة. [ ن َ ج ِ سُل ْ ءِ دَ ] (ع اِ مرکب ) تواله . (مهذب الاسماء). نرگس خوان . نرگسه ٔخوان . بزماورد. زماورد. مهنا. میسر. لقمه ٔ قاضی . لقمه ٔ خلیفه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بزماورد شود.