کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرگس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نرگس
/narges/
معنی
۱. (زیستشناسی) گلی سفید، کوچک، و خوشبو با کاسهای در وسط، برگهای سبز و دراز که پیاز آن کاشته میشود؛ نرجس.
۲. [قدیمی، مجاز] چشم معشوق: ◻︎ شب از نرگسش قطره چندی چکید / سحر دیده بر کرد و عالم بدید (سعدی۱: ۹۴).
〈 نرگس شهلا: (زیستشناسی) گل نرگس بزرگ و به رنگ سفید با کاسهای زرد در میان آن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
عبهر، نرجس
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نرگس
فرهنگ نامها
(تلفظ: narges) (از یونانی) (در گیاهی) گل زینتی با گلبرگهای سفید یا زرد معطر و کاسهای به رنگ سفید یا زرد در وسط ؛ گیاه این گل که علفی ، پیاز دار و از خانوادهی سوسن است ، خودرو یا زینتی است و در زمستان گل میدهد ؛ (در قدیم) (به مجاز) چشم ؛ (در عرفان...
-
نرگس
واژگان مترادف و متضاد
عبهر، نرجس
-
نرگس
فرهنگ فارسی معین
(نَ گِ) [ په . ] (اِ.) 1 - گیاهی است از ردة تک لپه ای ها و گل هایش منفردند. تعداد گلبرگ هایش سه عدد و سفید رنگند و کاسبرگ هایش نیز سه عدد هستند که به رنگ گلبرگ ها می باشند. 2 - کنایه از: چشم معشوق .
-
نرگس
لغتنامه دهخدا
نرگس . [ ن َ گ ِ ] (اِ) پهلوی : نرکیس ، از یونانی : نرکیسس ، معرب آن نرجس ، لاتینی : نرسی سوس ، فرانسه : نرسیس . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نرجس . (بحر الجواهر) (منتهی الارب ). عبهر. (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (السامی ). از اسفرم هاست . (ذخیره ٔ ...
-
نرگس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: narkis] narges ۱. (زیستشناسی) گلی سفید، کوچک، و خوشبو با کاسهای در وسط، برگهای سبز و دراز که پیاز آن کاشته میشود؛ نرجس.۲. [قدیمی، مجاز] چشم معشوق: ◻︎ شب از نرگسش قطره چندی چکید / سحر دیده بر کرد و عالم بدید (سعدی۱: ۹۴).〈 نرگس ...
-
نرگس
واژهنامه آزاد
نام گلی زیبا؛ کنایه از چشم معشوقه.
-
واژههای مشابه
-
نرگسدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: narges doxt) (نرگس+ دخت =دختر) ، دختر نرگس ، دختر مثل نرگس ، ← نرگس . به علاوه (به مجاز) دختر زیبا و با طراوت .
-
گلنرگس
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol narges) (= نرگس) ، ← نرگس .
-
جو نرگس
لغتنامه دهخدا
جو نرگس . [ ج َ / جُو ن َ گ ِ ] (اِ مرکب ) جوی که در قلم نرگس نگاه دارند تا تر و تازه بماند. (آنندراج ).
-
شاخ نرگس
لغتنامه دهخدا
شاخ نرگس . [ خ ِ ن َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از محبوب نرگس چشم : هر کجا آن شاخ نرگس بشکفدگلرخانش دیده نر گسدان کنند.حافظ.
-
نرگس بیدار
لغتنامه دهخدا
نرگس بیدار. [ ن َ گ ِ س ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از چشم : خوابگهی بود سمنزار اوخواب کن نرگس بیدار او.نظامی .
-
نرگس بیمار
لغتنامه دهخدا
نرگس بیمار. [ ن َ گ ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چشم خمارآلود. چشم مخمور. چشم معشوق . رجوع به نرگس شود.
-
نرگس بینا
لغتنامه دهخدا
نرگس بینا. [ ن َ گ ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چشم بینا. چشم روشن : پشت بر دیوار زندان روی بر بام فلک چون فلک شد پرشکوفه نرگس بینای من . خاقانی .روضه ٔ ترکیب تو را حور از اوست نرگس بینای تو را نور از اوست .نظامی .
-
نرگس جادو
لغتنامه دهخدا
نرگس جادو. [ ن َ گ ِس ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چشم محبوب . چشم سحار.