کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرِّه دیو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نَرَه کشیدن
لهجه و گویش بختیاری
na:ra kašidan نعره کشیدن، نعره زدن.
-
خُسیرَه نَرَه
لهجه و گویش بختیاری
xosira-nara پدرشوهر یا پدرزن.
-
گربه نره
لهجه و گویش تهرانی
گربه قوی
-
جستوجو در متن
-
بازدادن
واژهنامه آزاد
سد کردن، مانع شدن، گرفتن توان باز دادن ره نره دیو/ ولی باز نتوان گرفتن به ریو؛ سعدی (بوستان)
-
دیو
لغتنامه دهخدا
دیو. [ وْ ] (اِ) نوعی از شیاطین . (برهان ). شیطان و ابلیس . (ناظم الاطباء). شیطان . (ترجمان القرآن ). آهرمن . (فرهنگ اسدی طوسی ). اهرمن : بکار آور آن دانشی کت خدیوبداده ست و منگر بفرمان دیو. بوشکور.فانسیه الشیطان ؛ دیو فراموش کرد آن غلام را با یاد نی...
-
گیهان خدیو
لغتنامه دهخدا
گیهان خدیو. [ گ َ / گ ِ خ َ وْ ] (اِخ ) خدیو گیهان . خداوند جهان . ایزد تبارک و تعالی : به دارنده یزدان گیهان خدیوکه دورم من از راه و فرمان دیو. فردوسی .همی سر بپیچی به گفتار دیوببری دل از راه گیهان خدیو. فردوسی .چرا سر کشی تو به فرمان دیوبپیچی سر از...
-
جست و جو
لغتنامه دهخدا
جست و جو. [ ج ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب )همان جستجو است . رجوع به این کلمه شود : نگر نره دیو اندرین جست و جوچه جست و چه دید اندرین گفت و گو. فردوسی .پراکنده ترکان برو آمدندپرآواز و با جست و جو آمدند. فردوسی .به جست و جوی و تکاپوی کار من ابلیس ه...
-
گفت و گو
لغتنامه دهخدا
گفت و گو. [ گ ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) صحبت . بحث . سخن . محاوره : نگر نرّه دیو اندرین جست و جوچه جست و چه دید اندرین گفت و گو. فردوسی .گفت و گوهاست در این راه که جان بگدازدهر کسی عربده ٔ این که مبین ، آن که مپرس . حافظ.بی گفت و گوی زلف تو د...
-
گفتگو
لغتنامه دهخدا
گفتگو. [ گ ُ ت ُ ] (اِمص مرکب ) مکالمت . (آنندراج ). مباحثه . مجادله . گفت و شنود : نگر نرّه دیو اندرین جستجوچه جست و چه دید اندرین گفتگو. فردوسی .می اندر گفتگو آمد پس از گفتار جنگ آمدخم و خانه بچشم من همه تاریک و تنگ آمد. فرخی .و او کسی است که در حک...
-
خدیو
لغتنامه دهخدا
خدیو. [ خ ِ / خ َ ی ْ وْ ] (اِ) پادشاه . (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (انجمن آرای ناصری ). شاه . ملک . سلطان . (یادداشت بخط مؤلف ). در لغت فرس آمده «خدیو» خداوند بود. و از این جهت گویند کشورخدیو و کیهان خدیو : سیامک بدست خود و رای ...
-
چیره
لغتنامه دهخدا
چیره .[ رَ / رِ ] (ص ) چیر. مستولی . مسلط. (از برهان ). غالب . (غیاث اللغات ). پیروز. مظفر. فیروز. (از ناظم الاطباء). قاهر. این کلمه با افعال بودن و آمدن و شدن وکردن و غیره صرف شود. (یادداشت مؤلف ) : دل من پرآزار از آن بدسگال نبد دست من چیره بربدهما...
-
نر
لغتنامه دهخدا
نر. [ ن َ / ن َرر ] (ص ، اِ) ایرانی باستان : نر ، پهلوی : نر ، اوستا: نر (مرد)، هندی باستان : نر ، افغانی : نر ، اُسِّتی : نله ، نل (نرینه ٔ جانوران )، بلوچی : نر ، سنگلیجی : نرک ، ازهمین کلمه است نریان (اسب تخمی )، کردی : نر ، (نر، شتر نر)، نیر . (ا...
-
جست و جوی
لغتنامه دهخدا
جست و جوی . [ ج ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) طلب . کاوش .پژوهش . جستجو. رجوع به کلمه ٔ اخیر شود : ز نام تو کردم بسی جست و جوی نگفتند نامت تو با من بگوی . فردوسی .مگر دختری کآن نهان گشت ازوی همه شهر ازو شد پر از جست و جوی . فردوسی .همیشه نیاساید ...
-
بیراه
لغتنامه دهخدا
بیراه . (ص مرکب ، اِ مرکب ) مقابل براه . راه غیرمعمول . راه تنگ و بد. (یادداشت مؤلف ). راه پیچاپیچ . بی راهه . راه غیراصلی : بکوه و بیابان و بیراه رفت شب تیره تا روز بیگاه رفت . فردوسی .همی راند بیراه و دل پر ز بیم همی برد با خویشتن زر و سیم . فردوس...
-
هفت کوه
لغتنامه دهخدا
هفت کوه . [ هََ ] (اِ مرکب ) محمد داراشکوه در مجمعالبحرین پس از ذکر هفت زمین که هندوان آنها را سپت دیپ نامند، آرد: «... و هفت کوه را که اهل هند آنها را سپت کلاچل گویند بر گرد هر زمینی کوهی را محیط میدانند، و نام کوهها این است : سمیرو، سموپت ، همکوت ،...