کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرم افزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
jogger
نرمدو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کسی که نرمدوی میکند
-
jogging, jog
نرمدوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] دویدن آرام و پیوسته برای تمرین و کسب آمادگی
-
pilose
نرممو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی کرکپوش پوشیده از کرکهای نرم تابدار عمود بر سطح
-
toffee, taffy
نرمنبات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی آبنبات که از کره و شیر و شکر تهیه و با مکیدن یا جویدن نرم میشود
-
soft landing
نرمنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نشست آرام و بااحتیاط وسیلۀ پرنده
-
soft light
نرمنور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نور پراکندهای که تصویر را تلطیف میکند
-
smoothy/ smoothie
نرمنوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوشیدنی غلیظ با بافتی نرم که از مخلوط و یکدست کردن میوه با ماست، شیر، یخ، بستنی یا ماست منجمد تهیه میشود
-
light air
نرموزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بادی با سرعت 1 تا 3 گره دریایی در مقیاس باد بوفورت متـ . عدد بوفورت 1 Beaufort number 1
-
soft technology, soft-tech
فنّاوری نرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] فنّاوریای که در تولید محصول و کالای غیرمادی در حوزههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و روانشناختی به کار گرفته میشود
-
soft focus
وضوح نرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] جلوهای آگاهانه در فیلمبرداری که در آن برای ایجاد لطافت و نرمی، تصویر را اندکی ناواضح میسازند
-
fibroma molluscum, fibroma molle, acrochordon, soft fibromas, skin tag, cutaneous tag, cutaneous papilloma, fibroepithelial polyp
تارتود نرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی تارتود برآمده که در برخی مبتلایان به چندپیتارتودی در سرتاسر سطح پوست پراکنده میشود
-
soft rot
پوسیدگی نرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] پوسیدگی قارچی یا باکتریایی در اندامهای گیاه که براثر آن بافتهای گیاه، نرم و آبکی میشود
-
soft diet
رژیم نرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیمی شامل غذاهایی با بافت عادی و عاری از میوهها و سبزیجات تازه
-
نرم شامه
فرهنگ فارسی معین
(نَ مِ) (اِمر.) یکی از سه پرده ای است که مراکز عصبی واقع در جمجمه و مجرای ستون فقرات را مانند غلافی پوشانده است .
-
نرم کردن
فرهنگ فارسی معین
(نَ. کَ دَ) (مص م .) 1 - آرام کردن . 2 - کوبیدن ، له کردن .