کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرمزرهویسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
Malacostraca
نرمزرهویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] بزرگترین ردۀ سختپوستوندان که گونههای آن ازلحاظ شکل ظاهری در بین ردههای جانوری بیشترین تنوع را دارد؛ در قسمت پیشین بدن آنها سرسینه قرار دارد؛ سینۀ آنها هشتقسمتی و سرشان دارای سه پای آروارهای (maxilliped) است؛ شکم آنها شش تا هفت قس...
-
واژههای مشابه
-
Ostracoda
زرهویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از سختپوستوندان که اعضای آن بهطور گسترده در دریاها و آبهای شیرین زندگی میکنند؛ کل بدن آنها در درون کاسهای (carapace) دوکفهای و کروی یا بیضوی قرار گرفته که لایۀ بیرونی آن از کلسیمکربنات پوشیده شده است
-
زره
واژگان مترادف و متضاد
جوشن، درع
-
زره
فرهنگ فارسی معین
(زِ رِ) (اِ.) جامة جنگ دارای آستین کوتاه و مرکب از حلقه های ریز فولادی که در هنگام جنگ آن را روی لباس های دیگر می پوشیدند.
-
زره
لغتنامه دهخدا
زره . [ زَ رِه ْ / زِ رِه ْ ] (اِ)... جامه ای باشد که از حلقه های آهنین ترتیب داده اند و در روزهای جنگ پوشند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). پوششی است مانند جوشن و خفتان از تصنعات داود نبی علیه السلام برای حفظ بدن از رسیدن حربه ٔ جنگ مانند تیر و شمشیر و...
-
زره
لغتنامه دهخدا
زره . [ زَرْ رَ ] (ع اِ) گزیدگی . || جراحت شمشیر. (از اقرب الموارد).
-
زره
لغتنامه دهخدا
زره . [ زِ رِ ] (اِخ ) نام ولایتی است از سیستان . (برهان ) (از ناظم الاطباء). ولایتی است که تعلق به سیستان دارد. (جهانگیری ). شهر و قصبه ٔ سیستان است که آن را گرشاسب ساخته ، چون سبب حفظ تن و جان متوطنین آن شهر می گردیده به زره تشبیه کرده اند و زرنگ ن...
-
زره
لغتنامه دهخدا
زره . [ زِ رِ ] (اِخ ) نام یکی از خویشان افراسیاب است و او سعی تمام در کشتن سیاوش کرد. (برهان )(از جهانگیری ) (از ناظم الاطباء). نام مردی از خویشان افراسیاب که در قتل سیاوش شریک بوده و او را گردی زره می نامیدند... (انجمن آرا) (آنندراج ) : به چاهی که ...
-
زرة
لغتنامه دهخدا
زرة. [ زِ رَ ] (ع مص ) (از: وزر) گناه برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بزه مند گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زرة
لغتنامه دهخدا
زرة. [ زِرْ رَ ] (ع اِ) نشان گزیدگی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فربهی شتران . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || عقل . (ذیل اقرب الموارد).
-
زره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: zreh] zereh پوشش جنگی با آستین کوتاه که از حلقههای ریز فولادی بافته میشده و در قدیم هنگام جنگ روی لباسهای دیگر به تن میکردهاند.〈 زره داوودی: [قدیمی] زره منسوب به داوود نبی؛۱. زره که حضرت داوود میبافته.۲. زره سخت و محکم.
-
زره
دیکشنری فارسی به عربی
بريد , درع
-
نرم
واژگان مترادف و متضاد
۱. رقیق، سست، سلس، شل، لین ۲. آرام، آهسته ۳. صاف، صیقلی، هموار ۴. پودر ۵. خلیق، ملایم ≠ استوار، جامد، سفت، محکم، ۶. تند، ۷. زبر، زمخت، ناصاف، ۸. تندخو
-
نرم
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ په . ] (ص .) 1 - لطیف . مق زبر. 2 - هرچیز کوبیده . 3 - صاف . 4 - خوشایند و دلنیشن . 5 - انعطاف پذیر. 6 - مهربان ، رئوف . 7 - آهسته ، آرام .