کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرمآبششداران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
Elasmobranchii
نرمآبششداران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] بالاراستهای که شامل راستۀهای کوسهنهنگسانان و کوسهسانان میشود که همگی از ماهیهای غضروفی محسوب میشوند
-
واژههای مشابه
-
آبشش
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (اِمر.) دستگاه تنفسی جانوران آبزی .
-
داران
لغتنامه دهخدا
داران . (اِخ ) دهی جزء دهستان علمدارگرگر بخش جلفا شهرستان مرند، چهل و سه هزارگزی شمال مرند. چهارده هزارگزی راه مالرو بخط آهن جلفا - تبریز. جلگه معتدل . سکنه 778 تن . آب آن از چشمه و قنات . محصول آنجا غلات ، پنبه ، ابریشم ، شغل اهالی زراعت و راه آن ما...
-
داران
لغتنامه دهخدا
داران . (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی شهرستان فریدن و بطور مستقیم در صد و بیست هزارگزی شمال باختری اصفهان واقع شده . خلاصه مشخصات و مشخصات جغرافیایی آن بشرح زیر است : طول : پنجاه درجة و 24 دقیقه و سی ثانیه خاوری از نصف النهار گرینویچ ، عرض : 32درجه و 58 دقیقه ...
-
داران
لغتنامه دهخدا
داران . (اِخ ) یکی از بخش های دوگانه حومه ٔ شهرستان فریدن . حدود و مشخصات آن بشرح زیر است : از شمال بشهرستان خوانسار و گلپایگان ، از جنوب به بخش مرکزی شهرکرد، از خاور به بخش نجف آباد، از باختر به بخش آخوره و بلوک الیگودرز. هوای بخش : نظر به اینکه این...
-
نرم
واژگان مترادف و متضاد
۱. رقیق، سست، سلس، شل، لین ۲. آرام، آهسته ۳. صاف، صیقلی، هموار ۴. پودر ۵. خلیق، ملایم ≠ استوار، جامد، سفت، محکم، ۶. تند، ۷. زبر، زمخت، ناصاف، ۸. تندخو
-
نرم
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ په . ] (ص .) 1 - لطیف . مق زبر. 2 - هرچیز کوبیده . 3 - صاف . 4 - خوشایند و دلنیشن . 5 - انعطاف پذیر. 6 - مهربان ، رئوف . 7 - آهسته ، آرام .
-
نرم
لغتنامه دهخدا
نرم . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مصعبی بخش حومه ٔشهرستان فردوس ، در 25 هزارگزی مشرق فردوس بر سر راه نوغاب به فردوس ، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 410 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه و زعفران و ابریشم و میوه ، شغل اه...
-
نرم
لغتنامه دهخدا
نرم . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس ، در 123هزارگزی شمال شرقی طبس در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 119 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش میوه های درختی و انگور و انقزه ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ا...
-
نرم
لغتنامه دهخدا
نرم . [ ن َ ] (ص ) هندی باستان : نمرا (مطیع، منقاد)، اوستا: نمره واخش (؟) ، پهلوی : نرم (نرم ، لطیف )، افغانی و بلوچی ووخی : نرم ، کردی : نرم ، نرم ، زازا: نمر . جسمی که به هنگام لمس و تماس لطیف وملایم نماید. ضد سخت . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). جس...
-
نرم
لغتنامه دهخدا
نرم . [ ن ِ رُ ] (اِخ )ده خرابه ای است از دهستان پائین خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 310).
-
نرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: narm] narm ۱. دارای حالت کوبیده، بیخته، و آردمانند.۲. [مقابلِ سفت و سخت] ملایم.۳. صاف؛ هموار.۴. لطیف.۵. [مجاز] آهسته و آرام.۶. [قدیمی، مجاز] آسان.〈 نرم کردن: (مصدر متعدی)۱. کوبیدن چیزی.۲. [مجاز] رام کردن.
-
نرم
دیکشنری فارسی به عربی
بلاستيک , حريري , غرامة , قطيفة , متخنث , مترهل , مرن , مقدمة عربة المدفع , منفوش , ناضج , ناعم
-
نِرْمِ
لهجه و گویش گنابادی
nerme در گویش گنابادی یعنی چیز بی ارزش ، کوچک ، ناچیز ، ناتوان ، مغلوب