کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نرمی
/narmi/
معنی
۱. نرم بودن.
۲. [مجاز] لطف و مهربانی: ◻︎ اگر نادان بهوحشت سخت گوید / خردمندش بهنرمی دل بجوید (سعدی: ۱۲۹).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. لینت
۲. سستی
۳. صافی
۴. رفق، مهربانی، نرمخویی ≠ سختی
فعل
بن گذشته: نرمی کرد
بن حال: نرمی کن
دیکشنری
flaccidity, fleeciness, furriness, lenity, lightness, limpness, pulpiness, silkiness, sleekness, smoothness, softness, tenderness, tractability
-
جستوجوی دقیق
-
softness
نرمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خاصیت مواد غذاییای که بافت آن سست و شل است
-
نرمی
واژگان مترادف و متضاد
۱. لینت ۲. سستی ۳. صافی ۴. رفق، مهربانی، نرمخویی ≠ سختی
-
نرمی
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (حامص .) ملایمت ، بردباری .
-
نرمی
لغتنامه دهخدا
نرمی . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور، در 14هزارگزی جنوب شرقی نیشابور، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 103 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
نرمی
لغتنامه دهخدا
نرمی . [ ن َ ] (حامص ) ملاست . (ناظم الاطباء). مقابل زبری . (یادداشت مؤلف ) : مبین نرمی پشت شمشیر تیزگذارش نگر گاه خشم و ستیز. اسدی .پنجم ز ره دست بساوش که بدانی نرمی و درشتی چو ز خر خار گران را. ناصرخسرو. || نعومت . رخاصت . (یادداشت مؤلف ) : تن خن...
-
نرمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) narmi ۱. نرم بودن.۲. [مجاز] لطف و مهربانی: ◻︎ اگر نادان بهوحشت سخت گوید / خردمندش بهنرمی دل بجوید (سعدی: ۱۲۹).
-
نرمی
دیکشنری فارسی به عربی
تساهل , لطافة , لمعان
-
واژههای مشابه
-
absolute softness
نرمی مطلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] وارون سختی مطلق، به این معنا که پتانسیل شیمیایی الکترونی یک سامانۀ شیمیایی گرایش به ایجاد تغییر در تعداد الکترونها دارد
-
نرمی نمودن
فرهنگ فارسی معین
( ~. نُ دَ) (مص م .) 1 - خوش رفتاری کردن . 2 - بردباری نمودن .
-
نرمی کردن
لغتنامه دهخدا
نرمی کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ملایمت کردن . مدارا کردن . تحمل و بردباری نمودن : جهان مست است نرمی کن که من ایدون شنودستم که با مستان و دیوانه حلیمی بهتر از تندی . ناصرخسرو.به اخلاق نرمی مکن با درشت که سگ را نمالند چون گربه پشت . سعدی (بوستان ...
-
چرب نرمی
لغتنامه دهخدا
چرب نرمی . [ چ َ ن َ ] (حامص مرکب ) نرمی و ملایمت و حلم و نرمدلی . || نزاکت و لطافت . (ناظم الاطباء).
-
چرب و نرمی
لغتنامه دهخدا
چرب و نرمی . [ چ َ ب ُ ن َ ] (حامص مرکب ) چربی و نرمی . ملاطفت و مهربانی . تواضع و فروتنی . || تملق و چاپلوسی . زبان بازی .اظهار عجز و فروتنی از روی ریا و فریب : ز چرب و نرمی دشمن فریب عجز مخوردلیر بر سر این آب زیر کاه مرو.صائب .
-
نرمی و لطافت
فرهنگ گنجواژه
ملایمت.
-
نرمی و ملاطفت
فرهنگ گنجواژه
مهربانی.