کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نرمک
/narmak/
معنی
آهسته.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نرمک
لغتنامه دهخدا
نرمک . [ ن َ م َ ] (ص مصغر) مصغر نرم . (ناظم الاطباء). رجوع به نرم شود. || (اِ) نرمه ٔ آرد. (یادداشت مؤلف ). || (ق ) آهسته . به نرمی . به آهستگی . یواش . یواشکی . به ملایمت : بگفت این و بگذشت و اندر گذشتن همی گفت نرمک به زیر لب اندر. فرخی .نرمک از گ...
-
نرمک
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی، مجاز] narmak آهسته.
-
واژههای مشابه
-
نرمک نرمک
لغتنامه دهخدا
نرمک نرمک . [ ن َ م َ ن َ م َ ] (ق مرکب ) آهسته . (فرهنگ نظام ). به طور نرمی و ملایمت . آهسته آهسته . (ناظم الاطباء). کم کم . کم کمک . خوش خوشک . خوشک خوشک . اندک اندک : نرمک نرمک مرا به شرم همی گفت با بنه ٔ میر قصد رفتن داری . فرخی .نرمک نرمک همی کش...
-
نرمک نرمک
فرهنگ گنجواژه
به آرامی.
-
نرم نرمک
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ مَ) (ق مر.) به تدریج ، آهسته آهسته .
-
نرم نرمک
لغتنامه دهخدا
نرم نرمک . [ ن َ ن َ م َ ] (ق مرکب ) نرم نرم . باملایمت . به طور نرمی . آهسته آهسته . (از ناظم الاطباء) : نرم نرمک ز پس پرده به چاکر نگریدگفتی از میغ همی تیغ زند زهره و ماه . کسائی .نرم نرمک گفت شهر تو کجاست که علاج درد هر شهری جداست .مولوی .
-
نرم نرمک
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹نرمکنرمک› [مجاز] narmnarmak نرمنرم؛ آهستهآهسته.
-
جستوجو در متن
-
زخمه شنیدن
لغتنامه دهخدا
زخمه شنیدن . [ زَ م َ / م ِ ش َ / ش ِ دَ ] (مص مرکب ) سماع . گوش به آهنگ ساز دادن . سماع کردن (در این ترکیب ، زخمه بمعنی آوای ساز است ) : خوشک خوشک می میخورد و نرمک نرمک سماعی و زخمه و گفتاری می شنید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 426). رجوع به زخمه شود.
-
خندان خندان
لغتنامه دهخدا
خندان خندان . [ خ َ خ َ ] (ق مرکب ) در حال خنده . (ناظم الاطباء) : آن خداوند من آن فخر خداوندان دو لبش در گه گفتن خندان خندان . منوچهری .خندان خندان شراب خوردند بهم گریان گریان کباب کردند مرا. منوچهری .|| آرام آرام . نرمک نرمک .
-
پست پست
لغتنامه دهخدا
پست پست . [ پ َ پ َ ] (ق مرکب ) نرم نرمک . آهسته آهسته :عشق میگوید بگوشم پست پست صید بودن بهتر از صیادی است .مولوی .
-
خاموش خاموش
لغتنامه دهخدا
خاموش خاموش . (ق مرکب ) آهسته آهسته . یواش یواش . نرم نرمک : بدر بر حلقه زد خاموش خاموش برون آمد غلامی حلقه در گوش .نظامی .
-
غرند
لغتنامه دهخدا
غرند. [ غ َ رَ ] (ص ) آن زن بود که به دوشیزه دهند، و دوشیزه برنیاید. (فرهنگ اسدی ) : نرم نرمک چو عروسی که غرند آمده بودباز آن سوی بریدش که از آن سو بازآ . ابوالعباس (از فرهنگ اسدی ).زنی که به نام دوشیزه به شوی دهند ودوشیزه نباشد.
-
هتان
لغتنامه دهخدا
هتان .[ هََ ت ْ تا ] (ع ص ) سحاب هتان ؛ ابری که پیوسته و بدون انقطاع نرم نرمک ببارد. (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). || مرد زبان آور و حاضرکلام . (ناظم الاطباء).