کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نرمه
/narme/
معنی
۱. هر چیز نرم و ملایم.
۲. (زیستشناسی) پرۀ گوش که گوشواره به آن آویخته میشود.
۳. قسمت نرم بعضی اعضای بدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
fines, subsieve size fraction, subsieve fraction
نرمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] نوعی پودر با دانههای کوچکتر از 44 میکرون
-
نرمه
فرهنگ فارسی معین
(نَ مِ) (ص .) 1 - نرم و نازک . 2 - پرة گوش .
-
نرمه
لغتنامه دهخدا
نرمه . [ ن َ م َ / م ِ ] (ص ) نرم . (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). ملایم . (آنندراج ). نرم و نازک . (ناظم الاطباء). نرمق . (منتهی الارب ). || مقابل زبره .- نرمه ٔ آرد ؛ آردبسیار نرم بیخته . آردی که از نرمی چون غبار است . || (اِ) حصه ٔ پائین گوش که نسبت به...
-
نرمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) narme ۱. هر چیز نرم و ملایم.۲. (زیستشناسی) پرۀ گوش که گوشواره به آن آویخته میشود.۳. قسمت نرم بعضی اعضای بدن.
-
نرمه
لهجه و گویش تهرانی
پودر
-
نرمه
لهجه و گویش تهرانی
بین گوشت و غضروف
-
واژههای مشابه
-
نرمه (مثل نرمه گوش)
دیکشنری فارسی به عربی
شحمة الاذن
-
dunst, break middlings
نرمهمینارد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ذرات بسیار ریز مینارد به نرمی آرد
-
نرمه ٔ کارون
لغتنامه دهخدا
نرمه ٔ کارون . [ ن َ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نرمه ٔ کارونی . قسمی گندم که در خوزستان کارند و آن بهترین نوعی است از گندم . (یادداشت مؤلف ).
-
نرمه ٔ کارونی
لغتنامه دهخدا
نرمه ٔ کارونی . [ ن َ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به نرمه ٔ کارون شود.
-
نرمه پائین
لغتنامه دهخدا
نرمه پائین . [ن َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سمیرم بالا از شهرستان شهرضا. در 35هزارگزی شمال غربی سمیرم واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
نرمه بر
لغتنامه دهخدا
نرمه بر. [ ن َ م َ / م ِ ب ُ ] (نف مرکب ) نرم بُر.محیل . مکار. گربز. موذی . که مقاصد سوء خود را به آهستگی و ملایمت پیش برد. (یادداشت مؤلف ). آب زیرکاه .
-
نرمه استخوان
دیکشنری فارسی به عربی
غضروف
-
نرمه گوش
دیکشنری فارسی به عربی
شحمة الاذن