کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرمش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نرمش
/narmeš/
معنی
۱. [مجاز] مدارا؛ سازش.
۲. (اسم، اسم مصدر) (ورزش) حرکات بدنی برای آمادهسازی و تقویت عضلات که غالباً بدون استفاده از وسایل خاصی انجام میشود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تانی، مکث
۲. انعطاف
۳. ورزش
فعل
بن گذشته: نرمش کرد
بن حال: نرمش کن
دیکشنری
calisthenics, elasticity, lenience, leniency, litheness, warm-up
-
جستوجوی دقیق
-
نرمش
واژگان مترادف و متضاد
۱. تانی، مکث ۲. انعطاف ۳. ورزش
-
نرمش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) narmeš ۱. [مجاز] مدارا؛ سازش.۲. (اسم، اسم مصدر) (ورزش) حرکات بدنی برای آمادهسازی و تقویت عضلات که غالباً بدون استفاده از وسایل خاصی انجام میشود.
-
واژههای مشابه
-
brailletonik
بریلنرمش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] استفاده از نویسههای خط نابینایان، خط بریل، در طراحی حرکتها و نرمشهای ورزشی
-
تمرین نرمش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مقدمة عربة المدفع
-
نرمش و افتادگی
فرهنگ گنجواژه
اطاعت، فروتنی.
-
نرمش و حسن خلق
فرهنگ گنجواژه
مدارا.
-
نرمش و مدارا
فرهنگ گنجواژه
ملایمت.
-
نرمش و ملایمت
فرهنگ گنجواژه
مدارا.
-
جستوجو در متن
-
انعطاف
فرهنگ واژههای سره
نرمش
-
غیر قابل انعطاف
فرهنگ واژههای سره
نرمش ناپذیر
-
stepping
پلهورزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] انجام نرمشهای موزون با استفاده از پله و سکو
-
limbered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرموز، تمرین نرمش کردن، خم کردن، تا کردن، خمیده کردن
-
limbers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لیگبرگ، تمرین نرمش کردن، خم کردن، تا کردن، خمیده کردن