کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نردبان ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نردبان ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
سلم
-
واژههای مشابه
-
end ladder
نردبان انتهایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نردبانی که در انتهای واگن نصب میشود تا دسترسی از رکاب انتهایی به سکو را امکانپذیر سازد
-
distance ladder, cosmic distance ladder, cosmic distance scale, extragalactic distance scale
نردبان فاصله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] مجموعهروشهای سلسلهمراتبی برای اندازهگیری فواصل اخترفیزیکی کیهانی
-
لولای نردبان
لغتنامه دهخدا
لولای نردبان . [ ل َ / لُو ی ِ ن َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از لولا.
-
نردبان پایه
لغتنامه دهخدا
نردبان پایه . [ ن َ بام ْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) نردبان . درجه . مرتبه . زینه : قلعه ای دیدم سخت بلند و نردبان پایه های بی حد و اندازه چنانکه بسیار رنج رسیدی تا کسی بر توانستی شد. (تاریخ بیهقی ص 68).از مقلد مجوی راه صواب نردبان پایه کی بود مهتاب . سن...
-
نردبان بکار بردن
دیکشنری فارسی به عربی
سلم
-
نردبان قابل حمل
دیکشنری فارسی به عربی
فخاخ
-
جستوجو در متن
-
laddering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نردبان، نردبان بکار بردن، نردبان ساختن
-
laddered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نردبان، نردبان بکار بردن، نردبان ساختن
-
ladders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نردبان، پلکان، نردبان بکار بردن، نردبان ساختن
-
سلم
دیکشنری عربی به فارسی
نردبان , نردبان بکار بردن , نردبان ساختن , پله کان , پله کان نردباني , راه پله , پلکان , راهرو پله
-
تنکیر
لغتنامه دهخدا
تنکیر. [ ت َ ] (ع مص ) از حال بگردانیدن . (زوزنی ). دیگرگون کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).از حال نیک گردانیدن بسوی حال بد. (آنندراج ). || ناشناسا گردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (آنندراج ). ناشناس ساختن ....
-
مدرج
لغتنامه دهخدا
مدرج . [ م ُ دَرْ رَ ] (ع ص ) به درجات کرده . صاحب درجه ها. (یادداشت مؤلف ) درجه دار: خطکش مدرج . صفحه ٔ مدرج . درجه بندی شده . || پله پله شده . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) در تداول امروز کشورهای عربی ، تالاری که در آن کرسیها بصف نصب کرده باشندبرای...