کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ندوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ندوه
معنی
(نَ دْ وَ) [ ع . ندوة ] (اِ.) گروه ، انجمن .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
انجمن، جمع، جمعیت، حزب، دسته، فرقه، گروه، لجنه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ندوه
واژگان مترادف و متضاد
انجمن، جمع، جمعیت، حزب، دسته، فرقه، گروه، لجنه
-
ندوه
فرهنگ فارسی معین
(نَ دْ وَ) [ ع . ندوة ] (اِ.) گروه ، انجمن .
-
واژههای مشابه
-
ندوة
لغتنامه دهخدا
ندوة. [ ن َدْ وَ ] (ع اِ) انجمن . (دستوراللغة). گروه وانجمن روزانه . (منتهی الارب ). گروه . انجمن . (ناظم الاطباء) جماعت . (اقرب الموارد). || هر خانه ای که در آن گرد آمده انجمن کنند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مجلس . جمعشدن گاه مردم . (فرهنگ خ...
-
ندوة
لغتنامه دهخدا
ندوة. [ ن ُ دُوْ وَ ] (ع اِمص ) تری . (ناظم الاطباء). || (مص ) تر شدن . نداوة. (از المنجد). رجوع به نداوة شود.
-
ندوة
لغتنامه دهخدا
ندوة.[ ن ُدْ وَ ] (ع اِ) آبشخور شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آب خوردن گاه شتر. (فرهنگ خطی ).
-
جستوجو در متن
-
ندوت
لغتنامه دهخدا
ندوت . [ ن ُ دُوْ وَ ] (ع اِمص ) ندی . نداوت . تری . نم . بلل . رطوبت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نُدُوَّة شود.
-
انجمن
واژگان مترادف و متضاد
باشگاه، جماعت، جمعیت، حلقه، دایره، کانون، کمیته، کمیسیون، گروه، مجتمع، مجلس، مجمع، محفل، معشر، ملاء، ندوه، نشست
-
نداوة
لغتنامه دهخدا
نداوة. [ ن َ وَ ] (ع مص ) تر شدن . (از اقرب الموارد)(از المنجد). تری زمین . (ناظم الاطباء). || رسیدن باران به زمین . (از المنجد) (از اقرب الموارد). || ندی . ندوة. رجوع به ندی شود. || رفتن آواز. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
منتدی
لغتنامه دهخدا
منتدی . [ م ُ ت َ دا ] (ع اِ) جای حدیث کردن . (مهذب الاسماء). انجمن روزانه یا مجلس تا که مجتمع باشند در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مجمع. مجلس . انجمن . نادی . نَدی ّ. نَدوَة.
-
نادی
لغتنامه دهخدا
نادی . (ع اِ) انجمن . (دهار). انجمن روز. انجمن وقتی که مجتمع باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای حدیث کردن . (مهذب الاسماء). انجمن و مجلس بحث مردم در روز. انجمن و مجلس مادام که مردم در آن مجتمعند و چون پراکنده شوند این اسم بر آن اطلاق نمی شود. (اقر...
-
دارالندوة
لغتنامه دهخدا
دارالندوة. [ رُن ن َدْ وَ ](اِخ ) بنایی بود که قصی بن کلاب بن مره هنگامی که والی مکه بود آن را بنا کرد تا مردم در آنجا به مشورت درامور پردازند. لفظ ندوه مأخوذ از ندی و نادی و منتدی است و این لغت به معنی مجلسی است که مردم برای مشورت در آنجا فراهم می ...
-
ندی
لغتنامه دهخدا
ندی . [ ن َ دی ی ] (ع اِ) انجمن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98). نادی . مجلس . (المنجد). انجمن روز یا انجمن مادامی که مجتمع باشند در وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مجلس . جمعشدن گاه مردم . (فرهنگ خطی ). مجلس . مجمع. نادی . ندوة. منتدی ...
-
پارلمان
لغتنامه دهخدا
پارلمان . [ ل ُ / ل ِ] (فرانسوی ، اِ) مجلس عوام . مجلس شوری . مجلس شورای ملی . ندوَة. دارالنَدوَة. || انجمن بزرگان مملکت در دربار سابق فرانسه . || دیوان عالی عدلیه پیش از 1791م . علاوه بر مأمورینی که عهده دار قضاء در امور بورژواها و عوام الناس بودند...