کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نداد
لغتنامه دهخدا
نداد.[ ن ِ ] (ع مص ) ند. ندود. ندید. رجوع به نَدّ شود.
-
واژههای مشابه
-
رأی اعتماد نداد
دیکشنری فارسی به عربی
حجب البرلمان الثقة
-
کرسی خود را در مجلس شورا (نمایندگان) حفظ کرد (از دست نداد)
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَفَظَ بِمقْعَدِهِ في مَجلِسِ الشَّعبِ
-
جستوجو در متن
-
لَمْ يُؤْتِ
فرهنگ واژگان قرآن
نداد
-
مَا جَعَلَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
آن را قرار نداد
-
لَمْ يَعِدْکُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
به شما وعده نداد
-
حجب البرلمان الثقة
دیکشنری عربی به فارسی
پارلمان , رأي اعتماد نداد
-
لَّمْ يَفْعَلْ
فرهنگ واژگان قرآن
انجام نداد و ندهد
-
مَا سَبَقَکُم
فرهنگ واژگان قرآن
از شما پيشي نگرفت (زودتر از شما انجام نداد)
-
اِحْتَفَظَ بِمقْعَدِهِ في مَجلِسِ الشَّعبِ
دیکشنری عربی به فارسی
کرسي خود را در مجلس شورا (نمايندگان) حفظ کرد (از دست نداد)
-
بی پروا
لغتنامه دهخدا
بی پروا. [ پ َرْ ] (ص مرکب ) دلیر. شجاع . ناترس : داد ما آن شوخ بی پروا ندادبس که بی پرواست داد ما نداد. ؟|| غافل . بی توجه . رجوع به پروا شود.
-
یارایی
لغتنامه دهخدا
یارایی . (حامص ) نیرو. قوت . طاقت . توان . تاب . استطاعت . این کلمه غالباً با «دادن » و «کردن » صرف شود چنانکه گویند دلم یارایی نداد. چشمم یارایی نمی کند ببینم . عقلم یارایی نمی کند بفهمم . زورم یارایی نداد بردارم . عمرش یارایی نکرد.
-
لیک
فرهنگ فارسی عمید
(حرف، قید) [مٲخوذ از عربی، مخففِ لیکن] lik = لکن: ◻︎ نمیکنم گلهای لیک ابر رحمت دوست / به کشتزار جگر تشنگان نداد نمی (حافظ: ۹۴۰ حاشیه).