کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخل خرما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نخل پیوند
لغتنامه دهخدا
نخل پیوند. [ ن َ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (نف مرکب ) کسی که نخل عاشورا را با هنرمندی بسازد. || کسی که مجسمه ٔ نخل و درختان میوه را از موم و جز آن بسازد. || نقاشی که صورت درختها را بکشد.(فرهنگ نظام ). در تمام معانی رجوع به نخلبند شود.
-
نخل جت
لغتنامه دهخدا
نخل جت . [ ن َ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش لنگه ٔ شهرستان لار. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
نخل زار
لغتنامه دهخدا
نخل زار. [ ن َ ] (اِ مرکب ) نخلستان . آنجا که نخل بسیار باشد. که خرمابن بسیار دارد : گر رطب رنگ ناگرفته شد از نخل نخل کیانی به نخل زار بماند.خاقانی .
-
نخل زیارت
لغتنامه دهخدا
نخل زیارت .[ ن َ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش لنگه ٔ شهرستان لار. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
نخل کار
لغتنامه دهخدا
نخل کار. [ ن َ ] (نف مرکب ) که نخل می کارد. که نخل پرورد. که خرمابن غرس کند. کارنده ٔ نخل : ز انگیزش و ساخت فرق است چندکه این نخل کار است و آن نخلبند.امیرخسرو.
-
نخل کمال
لغتنامه دهخدا
نخل کمال . [ ن َ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
نخل گل
لغتنامه دهخدا
نخل گل .[ ن َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس با 90 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
نخل موم
لغتنامه دهخدا
نخل موم . [ ن َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درخت پرگل یا پرمیوه که از موم الوان سازند. (غیاث اللغات ). نخل مومین . شبیه نخل که از موم کنند : طبع مسکینت محصص از هنرهمچونخل موم بی برگ وثمر. مولوی (از جهانگیری ). || کنایه از شمع است : روی گرمی چونبین...
-
نخل بسته
فرهنگ فارسی معین
( ~ بَ تِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) درخت مصنوعی که از موم و کاغذ و پارچه درست شده باشد.
-
نخل بند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع - فا. ] (اِفا.) کسی که از موم یا کاغذ، درخت یا گل مصنوعی درست می کند.
-
تازه نخل
لغتنامه دهخدا
تازه نخل . [ زَ / زِ ن َ ] (اِ مرکب ) نخل تازه . خرمابن جوان و سرسبز. نخل نورسته و باطراوت . خرمابن شاداب و بارور : ز باغ خاطر من خواه تازه نخل سخن ز خشک بید هر افسرده دل چه آری یاد؟ خاقانی . || مجازاً بمعنی محبوب نیز آمده است : تازه نخل گهری را بمن ...
-
احشام نخل
لغتنامه دهخدا
احشام نخل . [ اَ م ِ ؟ ] (اِخ ) قریه ای است در سه فرسنگی مغرب قلعه سوخته . (فارسنامه ).
-
نخل بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] naxlband کسی که از موم یا کاغذ گل و درخت مصنوعی درست کند: ◻︎ همه نخلبندان بخایند دست / ز حیرت که نخلی چنین، کس نبست (سعدی۱: ۱۷۴).
-
نخل ماتم بستن
لغتنامه دهخدا
نخل ماتم بستن . [ ن َ ل ِ ت َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تابوت را زینت دادن . تزیین تابوت : داغ حرمان آنقدر خواهم که در برگ امیدزآن گل خودرو توانم بست نخل ماتمی . کلیم (از آنندراج ).|| آراستن نخل عزا. آراستن نخل محرم . رجوع به نخل و نخل عزا و نخل تابوت شود...
-
سایه خفت نخل حیات
لغتنامه دهخدا
سایه خفت نخل حیات . [ ی َ / ی ِ خ ُ ت ِ ن َ ل ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مهتر زکریا که از دست قوم گریخته به اغوای شیطان در تنه ٔ درخت پنهان شده بود و از نشان دادن آن علیه ما علیه در آن درخت ، درخت را با آن علیه السلام دوپاره ساختند. (ا...