کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نخل جمال
لغتنامه دهخدا
نخل جمال . [ ن َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بدوی بخش لنگه ٔ شهرستان لار، در 162 هزارگزی شمال غربی لنگه ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 591 تن سکنه دارد.آبش از چاه و قنات ، محصولش غلات و خرما و صیفی و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران...
-
نخل خلفان
لغتنامه دهخدا
نخل خلفان . [ ن َ خ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عبیدلی بخش لنگه ٔ شهرستان لار، در 132 هزارگزی شمال غربی لنگه در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 319 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات و خرما و صیفی و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ...
-
نخل زار
لغتنامه دهخدا
نخل زار. [ ن َ ] (اِ مرکب ) نخلستان . آنجا که نخل بسیار باشد. که خرمابن بسیار دارد : گر رطب رنگ ناگرفته شد از نخل نخل کیانی به نخل زار بماند.خاقانی .
-
نخل زیارت
لغتنامه دهخدا
نخل زیارت .[ ن َ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش لنگه ٔ شهرستان لار. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
نخل غانم
لغتنامه دهخدا
نخل غانم . [ ن َ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ثلاث بخش کنگان شهرستان بوشهر، در 9 هزارگزی جنوب شرقی کنگان ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات و خرما و تنباکو و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7...
-
نخل کار
لغتنامه دهخدا
نخل کار. [ ن َ ] (نف مرکب ) که نخل می کارد. که نخل پرورد. که خرمابن غرس کند. کارنده ٔ نخل : ز انگیزش و ساخت فرق است چندکه این نخل کار است و آن نخلبند.امیرخسرو.
-
نخل کمال
لغتنامه دهخدا
نخل کمال . [ ن َ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
نخل گل
لغتنامه دهخدا
نخل گل .[ ن َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس با 90 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
نخل موم
لغتنامه دهخدا
نخل موم . [ ن َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درخت پرگل یا پرمیوه که از موم الوان سازند. (غیاث اللغات ). نخل مومین . شبیه نخل که از موم کنند : طبع مسکینت محصص از هنرهمچونخل موم بی برگ وثمر. مولوی (از جهانگیری ). || کنایه از شمع است : روی گرمی چونبین...
-
نخل میر
لغتنامه دهخدا
نخل میر. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چارکی بخش لنگه ٔ شهرستان لار، در 92 هزارگزی شمال غربی لنگه در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 351 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات و خرما و صیفی و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
نخل ناخدا
لغتنامه دهخدا
نخل ناخدا. [ ن َ نا خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 593 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش خرما و شغل اهالی صید ماهی و زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
نخل بسته
فرهنگ فارسی معین
( ~ بَ تِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) درخت مصنوعی که از موم و کاغذ و پارچه درست شده باشد.
-
نخل بند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع - فا. ] (اِفا.) کسی که از موم یا کاغذ، درخت یا گل مصنوعی درست می کند.
-
نخل بندی
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع - فا. ] (حامص .) غرس و نشاندن درخت خرما.
-
تازه نخل
لغتنامه دهخدا
تازه نخل . [ زَ / زِ ن َ ] (اِ مرکب ) نخل تازه . خرمابن جوان و سرسبز. نخل نورسته و باطراوت . خرمابن شاداب و بارور : ز باغ خاطر من خواه تازه نخل سخن ز خشک بید هر افسرده دل چه آری یاد؟ خاقانی . || مجازاً بمعنی محبوب نیز آمده است : تازه نخل گهری را بمن ...