کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخلی
لغتنامه دهخدا
نخلی . [ ن َ ] (ص نسبی ) چون نخل . به شکل نخل . مانند نخل .- بواسیر نخلی ؛ آن بود که شاخها و بیخهای بسیار دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
نخلی
لغتنامه دهخدا
نخلی . [ ن َ ] (ص ، اِ) در تداول ، نخری . بچه ٔ اول زنی . (یادداشت مؤلف ).- شکم نخلی .
-
نخلی
واژهنامه آزاد
اولین زایمان و اولین فرزند؛ احتمالا متضاد کلمه سلخ عربی
-
واژههای مشابه
-
شکم نخلی
لغتنامه دهخدا
شکم نخلی . [ ش ِ ک َ ن َ ] (اِ مرکب ) بچه ٔ نخستین مادری . بچه ٔ اول که زن آرد. بزرگترین فرزندان مادری . مقابل ته تغاری . (یادداشت مؤلف ).
-
علی نخلی
لغتنامه دهخدا
علی نخلی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن علی جلاد راکبی نخلی حنفی . رجوع به علی جلاد شود.
-
جستوجو در متن
-
سروی
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarvi) (منسوب به سرو) ، نوعی از خطوط اسلامی ، نخلی ، شجری .
-
اعیرف
لغتنامه دهخدا
اعیرف . [ ] (اِخ ) نام کوهی است از آن طی . و آنان را در آنجا نخلی است که آنرا «افیق » گویند. (از معجم البلدان ).
-
عقیر
لغتنامه دهخدا
عقیر. [ ع ُ ق َ ] (اِخ ) قریه ای است در ساحل دریا در کنار هجر. و نیز نخلی است در یمامة از آن بنی ذهل بن دئل . و نیز نخلی است از آن بنی عامربن حنیفة در یمامه . (از معجم البلدان ) (از منتهی الارب ).
-
عشوان
لغتنامه دهخدا
عشوان . [ ع ُش ْ ] (ع اِ) نوعی از تمر است ، یا خرمابنی . (منتهی الارب ). خرما، و گویند نخلی است . (از اقرب الموارد).
-
رمثة
لغتنامه دهخدا
رمثة. [ رِ ث َ ] (اِخ ) آبی و نخلی است برای بنی ربیعة واقع در یمامة. (از معجم البلدان ).
-
رمیتان
لغتنامه دهخدا
رمیتان . [ ] (اِخ ) آبی و نخلی است در یمامة ازآن ِ عمارةبن عقیل بن بلال بن جریر الشاعر. (از معجم البلدان ).
-
طرفاء
لغتنامه دهخدا
طرفاء. [ طَ ] (اِخ ) نخلی است مر بنی عامربن حنیفه را در یمامه . (معجم البلدان ج 6 ص 44).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن علی جلاد راکبی نخلی حنفی . رجوع به علی جلاد شود.