کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخست زاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخست زاده
لغتنامه دهخدا
نخست زاده . [ ن ُ خ ُ / ن َ خ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نخست زاد. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
کرده نخست
لغتنامه دهخدا
کرده نخست . [ ک َ دَ / دِ ن َ / ن ُ خ ُ ] (اِمرکب ) عقل اول . (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء).
-
menarche
نخستدشتان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] اولین دشتان که سرآغاز دورههای دشتان در طول عمر است و بین 10 تا 17سالگی رخ میدهد متـ . قاعدگی اوّل
-
نخست زادی
لغتنامه دهخدا
نخست زادی . [ ن ُ خ ُ /ن َ خ ُ ] (حامص مرکب ) اکبریت اولاد. (ناظم الاطباء).
-
نخست وزیر
لغتنامه دهخدا
نخست وزیر. [ ن ُ خ ُ / ن َ خ ُ وَ ] (اِ مرکب ) رئیس الوزراء. (لغات فرهنگستان ).
-
صبح نخست
لغتنامه دهخدا
صبح نخست . [ ص ُ ح ِ ن ُ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح کاذب . دم گرگ .تار بام . غطاط. بمعنی صبح ملمعنقاب است که کنایه ازصبح کاذب باشد رجوع به صبح نخستین شود : به صدق کوش که خورشید زاید از نفست که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست .حافظ.
-
نخست وزیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) رییس وزیران ، وزیر اعظم .
-
نخست وزیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (سیاسی) na(o)xostvazir بالاترین مقام سیاسی بعد از رئیسجمهور یا پادشاه در برخی کشورها.
-
دردرجه نخست
دیکشنری فارسی به عربی
اول
-
نخست وزیر
دیکشنری فارسی به عربی
رييس الوزراء ، رئيس الوزراء
-
اولویت نخست
دیکشنری فارسی به عربی
الأسبقية الأولى
-
كفیل نخست وزیرى
دیکشنری فارسی به عربی
رئيس الوزراء بالوكالة
-
به مقام نخست رسید
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَلَّ مَرکزَ الأوَلَ
-
شتر نخست اب خورنده
واژهنامه آزاد
ناهل.