کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخجیرگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نخجیرگان
/naxjirgān/
معنی
۱. شکارچی.
۲. (اسم) (موسیقی) از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو بر نخجیرگان تدبیر کردی / بسی چون زهره را نخجیر کردی (نظامی۱۴: ۱۸۱).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخجیرگان
لغتنامه دهخدا
نخجیرگان . [ ن َ ] (اِخ ) نام نوائی است از موسیقی که باربد مصنف آن است . (از جهانگیری ). رجوع به نخچیرگان شود.
-
نخجیرگان
لغتنامه دهخدا
نخجیرگان . [ ن َ ] (ص مرکب ) شکارچی . صیاد. قناص وحوش . (یادداشت مؤلف ) : تو خود دانی که ویرو چون جوان است به دشت و کوه بر نخجیرگان است .(ویس و رامین ).
-
نخجیرگان
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) نخچیرگان ؛ نام لحن آخر از سی لحن باربد.
-
نخجیرگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹نخچیرگان، نخچیرگانی› [قدیمی] naxjirgān ۱. شکارچی.۲. (اسم) (موسیقی) از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو بر نخجیرگان تدبیر کردی / بسی چون زهره را نخجیر کردی (نظامی۱۴: ۱۸۱).
-
جستوجو در متن
-
گان
لغتنامه دهخدا
گان . (پسوند) مزید مؤخر نسبت و اتصاف است که در آخراسماء و صفات بجای موصوف درآید. شمس قیس در المعجم (چ مدرس رضوی ص 175) آرد: «حرف نسبت و تکریر اعداد و آن گاف و الف نونی است که در اواخر بعضی اسماء معنی نسبت دهد چنانکه درمگان ، گروگان یعنی آنچ مال شمار...