کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخجیروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخجیروان
لغتنامه دهخدا
نخجیروان . [ ن َ جیرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نیمور بخش حومه ٔ شهرستان محلات ، در 15 هزارگزی مشرق محلات و 5 هزارگزی شمال جاده ٔ شوسه ٔ دلیجان به خمین ،بر ساحل رودخانه در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 600 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ لعل بار و ر...
-
نخجیروان
لغتنامه دهخدا
نخجیروان . [ ن َ جیرْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مرد شکاری . شکارانداز. (جهانگیری ) : در آن هفته نخجیروانی ز دشت بدان سو که جرماس بُد برگذشت .اسدی .
-
جستوجو در متن
-
نخجیردار
لغتنامه دهخدا
نخجیردار. [ ن َ ] (نف مرکب ) شکاربان . و رجوع به نخجیروان شود : نخجیرداران این مَلِک راشاگرد باشد فزون ز بهرام .فرخی .
-
شکارچی
لغتنامه دهخدا
شکارچی . [ ش ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: شکار فارسی + «چی »، پسوند نسبت ترکی ) شکارگر. شکارکننده . نخجیرگر. شکاری . نخجیروان . دامیار. قانص . شکره . قناص . (از یادداشت مؤلف ). صیاد.- شکارچی باشی ؛ میرشکار. رئیس و گرداننده ٔ امور مربوطبه شکار و سرپ...
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان تیموربخش حومه ٔ شهرستان محلات است . در 12هزارگزی خاور محلات و راه شوسه ٔ دلیجان به محلات در دامنه ٔ کنار رود معتدل است . و دارای 80 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان است . آب آن از نهر نخجیروان رود قم و محصول...
-
وان
لغتنامه دهخدا
وان .(پسوند) بان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). به معنی محافظت و نگاهبانی . || نگهبان . نگاهدارنده . حارس . و محافظت کننده . همچو گله وان و دشتوان و فیلوان و امثال آن ، لیکن بدون ترکیب گفته نمیشود. (برهان قاطع). حافظ. نگاهبان . (انجمن آرا). || شبه . مانن...
-
سینه کردن
لغتنامه دهخدا
سینه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفاخر کردن . فخر نمودن . (برهان ). کنایه از تفاخر کردن . (آنندراج ) : چو ز پهلوی غمت دل نخورد جز جگری تو مکن سینه که چون من نبود دلداری . رفیعالدین لنبانی .سینه مکن به بستن دل زآن قبل که تودل بسته ای نه ملک...