کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخجیروالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخجیروالی
لغتنامه دهخدا
نخجیروالی . [ ن َ جیرْ ] (حامص مرکب ) آهوگردانی . احاشه . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
آهوگردانی
لغتنامه دهخدا
آهوگردانی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل آهوگردان . نخجیروالی .- آهوگردانی کردن ؛ با گربزی و با اغفال دیگران امری را رفته رفته بسوی مقصود خویش سوق کردن .
-
احاشة
لغتنامه دهخدا
احاشة. [ اِ ش َ ] (ع مص ) احواش . گرداگرد صید برآمدن تا بدامگاه آید. (منتهی الارب ). صید برانگیختن . (تاج المصادر). شکار برخیزانیدن . نخجیروالی . آهوگردانی .
-
احواش
لغتنامه دهخدا
احواش . [ اِح ْ ] (ع مص )آهوگردانی . نخجیروالی . صید برانگیختن بر صیاد تا بگیرد. (تاج المصادر بیهقی ). گرداگرد صید برآمدن تا بدامگاه آید. اِحاشة. || بسیار گرد آوردن .