کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخجد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نخجد
/naxjad/
معنی
۱. آهن.
۲. ریمآهن.
۳. سنگ سخت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخجد
لغتنامه دهخدا
نخجد. [ ن َ ج َ ] (اِ) ریم آهن . (فرهنگ اسدی نخجوانی ) (اسدی چ پاول هورن ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). نخجذ. || آهن . نخجذ نیز گفته اند. (برهان قاطع). آهن . (صحاح الفرس ) : گر آهنگران شکر جود تو گویندبه کوره درون زر شود جمله نخجد. شمس فخری . || آن س...
-
نخجد
فرهنگ فارسی معین
(نَ جَ) (اِ.) = نخچد. نخجز: 1 - سنگی که حلاجان به کار برند. 2 - ریم آهن .
-
نخجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نخچد، نخچند› [قدیمی] naxjad ۱. آهن.۲. ریمآهن.۳. سنگ سخت.
-
جستوجو در متن
-
نخچذ
لغتنامه دهخدا
نخچذ. [ ن َ چ َ ] (اِ) رجوع به نخچد و نخجد و نیز رجوع به فرهنگ نظام شود.
-
نخجذ
لغتنامه دهخدا
نخجذ. [ ن َ ج َ ] (اِ) ریم آهن . || آن سنگ بود که ندافان محلاح بدان برزنندتا درشت گردد. (لغت فرس اسدی ). رجوع به نخجد شود.
-
نخچند
لغتنامه دهخدا
نخچند. [ ن َ چ َ ] (اِ) بمعنی نخجد است که ریم آهن باشد. (برهان قاطع). و صحیح نخچد است و نخچند به اضافه ٔ نون در جهانگیری آمده و در سروری یاد شده است و همه تصحیف است . (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع). || نخچل . (از آنندراج ).
-
نخچد
لغتنامه دهخدا
نخچد. [ ن َ چ َ ] (اِ) ریم آهن . (لغت فرس اسدی ) (آنندراج ) (جهانگیری ) (انجمن آرا). چرک آهن . (آنندراج ) (انجمن آرا) : دو مار به گزنده بر دو لب تو دوسان زآن قلیه ٔ چو طاعون زآن نان همچو نخچد. منجیک ترمذی . گر آهنگران شکر جود تو گویندبه کوره درون زر ...
-
گزنده
لغتنامه دهخدا
گزنده . [ گ َ زَ دَ / دِ ] (نف ) آنچه بگزد با نیش یا دندان : دو مار بد گزنده بر دو لب تو دوسان زآن قلیه ٔ چو طاعون زان نان همچو نخجد. منجیک .مناز بر دم دنیا که کژدمش بگزدت ز کژدمش به حذر باش کش گزنده دمست . ناصرخسرو.از دور نگه کنی سوی من گویی که یکی ...
-
ریم آهن
لغتنامه دهخدا
ریم آهن . [ هََ ] (اِ مرکب ) ریماهن . چرک و کثافت آهن که در وقت گداختن در کوره می ماند و در پتک زدن از آن می ریزد. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث اللغات ). نخجد. خبث الحدید.خبث . (یادداشت مؤلف ). خبث . (السام...