کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخبة
لغتنامه دهخدا
نخبة. [ ن َ ب َ ] (ع اِ) کون . اِست . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دوستکانی . کلمه ای است عراقی . (از مهذب الاسما). و قال بعضهم : النخبة؛ الشربة العظیم ، یعنی دوستگانی . (منتهی الارب ). || (ص ) جبان . (اقرب الموارد) (المنجد). مرد ...
-
نخبة
لغتنامه دهخدا
نخبة. [ ن ُ ب َ ] (ع اِ) دوستگانی . (از منتهی الارب ). دوستکامی . (ناظم الاطباء). || (ص )جبان . || برگزیده از هر چیزی . (از اقرب الموارد). برگزیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد برگزیده . (دهار). نُخَبة. (اقرب الموارد). برگزیده . انتخاب شده . مختار...
-
نخبة
لغتنامه دهخدا
نخبة. [ ن ُ خ َ ب َ ] (ع ص ) برگزیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برگزیده از هر چیزی . نُخبة. (از اقرب الموارد). ج ، نُخَب . || مرد بددل . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
نخبه
واژگان مترادف و متضاد
برگزیده، گزیده، لب، منتخب
-
نخبه
فرهنگ فارسی معین
(نُ بِ) [ ع . نخبة ] (اِ.) برگزیده و انتخاب شده از هرچیز. ج . نخب .
-
نخبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: نخبَة، جمع: نُخَب] noxbe ۱. برگزیده؛ برگزیده از هر چیز.۲. (اسم، صفت) [مجاز] دانا؛ باهوش.
-
نخبه
دیکشنری فارسی به عربی
زهرة
-
elitist
نخبهگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] کسی که اعتقاد به نخبهسالاری دارد
-
elitism
نخبهگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] اعتقاد به نخبهسالاری
-
چیز نخبه
دیکشنری فارسی به عربی
اختيار
-
جستوجو در متن
-
نخب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نُخبَة] [قدیمی] noxab = نخبه
-
elites
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نخبگان، نخبه، گلچین، زبده
-
elite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نخبه، گلچین، زبده