کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخاعگشادگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
syringomyelia, cavitary myelitis, hydrosyringomyelia, Morvan's syndrome, myelosyringosis, syringomyelic syndrome, syringomyelus
نخاعگشادگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] افزایش حجم و قطر مجرای مرکزی نخاع
-
واژههای مشابه
-
گشادگی
لغتنامه دهخدا
گشادگی . [ گ ُ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی گشاده . فراخا. سعه . مقابل تنگی : بَلَد؛ گشادگی میان ابرو. (لغتنامه ٔ حریری ). فیخه ؛ گشادگی مخرج بول . (منتهی الارب ) (دهار). ساحت ناحیة؛ گشادگی میان سرایها. (منتهی الارب ) : هرگاه که فضای دل ، یعنی گشا...
-
گشادگی
واژگان مترادف و متضاد
فراخی، گنجایش، وسعت
-
گشادگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gošādegi فراخی؛ وسعت.
-
نخاع
لغتنامه دهخدا
نخاع . [ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (ع اِ) مغز مهره ٔ پشت . حرام مغز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مغز میان مهره ٔ پشت . مغز حرام . (فرهنگ نظام ). و آن رشته مانندی است سپید میان مهره ها که از دماغ فرودآید و شعبه ایش در اندام رَوَد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پش...
-
نخاع
واژگان مترادف و متضاد
حراممغز، مغزتیره، مغزحرام
-
نخاع
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (اِ.) مادة نرم و سفیدرنگی که به صورت رشته ای درون ستون فقرات جای دارد.
-
نخاع
دیکشنری عربی به فارسی
مغز استخوان , مخ , مغز , قسمت عمده , جوهر
-
نخاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) noxā' مادۀ چرب، نرم، و سفیدرنگ که به شکل طناب میان ستون فقرات جا دارد؛ مغز حرام؛ مغز تیره.
-
روی گشادگی
لغتنامه دهخدا
روی گشادگی . [ گ ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت روی گشاده . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به روی گشاده شود.
-
myelocele
نخاعبرونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بیرونزدگی لولۀ عصبی به علت آسیب یا نارسایی ستون مهرهها
-
lumbar puncture, spinal puncture, thecal puncture, rachiocentesis, spinal tap
بذلنخاع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بیرون کشیدن مایع مغزینخاعی از بین مهرههای سوم و چهارم کمر برای تشخیص یا درمان
-
بصل نخاع
لغتنامه دهخدا
بصل نخاع . [ ب َ ص َ ل ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجرایی است که مشابهت تامی بمجرای ماهیان دارد ولی از آن وقت ببعد ماده ٔ سریشمی که این مجری را پر کرده مبدل بجوهر سنجابی میشود. خود یکمرتبه مشاهده نموده ام که پس از تولدهم هنوز این مجری باقی بوده ...
-
meningomyelocele
شامه ـ نخاعبرونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بیرونزدگی نخاع و برونشامۀ آن به علت آسیب دیدن یا وجود نارسایی در ستون مهرهها