کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخاسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخاسی
لغتنامه دهخدا
نخاسی . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) نَخّاس . برده فروش . فروشنده ٔ غلام و کنیز : زآنکه پیراهن به دستش عاریه ست چون به دست آن نخاسی جاریه ست جاریه پیش نخاسی سرسری است در کف او ازبرای مشتری است .مولوی .
-
نخاسی
لغتنامه دهخدا
نخاسی . [ ن َخ ْ خا ] (حامص ) برده فروشی . بنده فروشی . || ستورفروشی . عمل نخاس . رجوع به نخاس شود.
-
جستوجو در متن
-
نخاس
لغتنامه دهخدا
نخاس . [ن َ ] (ع اِ) دوالی که در میان دو قطعه ٔ چرم دوزند. (ناظم الاطباء). || (ص ) مخفف نَخّاس است . رجوع به نخّاس و نیز رجوع به نخّاسی شود : گر تو صراف دلی فکرت شناس فرق کن سرّ دو فکرت چون نخاس .مولوی .
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث جاری . روان . رایجه . ساریه . نابعه . رونده . گذران . شونده . || کشتی . سفینه . ناو. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || ماری که از نوع افعی باشد. (اقرب الموارد). || نعمت خدا. (منتهی الارب ). || دختر خرد. (منت...