کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نحیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نحیر
لغتنامه دهخدا
نحیر. [ ن َ ] (ع اِ) شب بازپسین از ماه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).رجوع به نحیرة شود. || (ص ) جمل نحیر؛ شترکشته . (منتهی الارب ). منحور. (اقرب الموارد). شتر کشته شده . (ناظم الاطباء). ج ، نَحْری ̍، نُحراء، نحائر.
-
واژههای همآوا
-
نهیر
لغتنامه دهخدا
نهیر. [ ن َ ] (ع ص ) بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فراوان . (ناظم الاطباء). کثیر. (اقرب الموارد). النهیر من الماء، الکثیر. (متن اللغة). گویند شی ٔ نهیر. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
نحراء
لغتنامه دهخدا
نحراء. [ ن ُ ح َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نحیر. رجوع به نحیر شود.
-
نحری
لغتنامه دهخدا
نحری . [ ن َ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ نحیر. رجوع به نحیر شود.
-
نحائر
لغتنامه دهخدا
نحائر. [ ن َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نحیر. رجوع به نحیر شود. || ج ِ نحیرة. رجوع به نحیرة شود.
-
نحیرة
لغتنامه دهخدا
نحیرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) روز نخستین از ماه ، یا بازپسین روز از آن ، یا بازپسین شب از وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شب آخر از ماه و روز آن . (از اقرب الموارد). ج ، ناحرات ، نواحر. || طبیعت . (از اقرب الموارد) (المنجد). || (ص ) منحورة.(اقرب الموا...
-
کاغذی
لغتنامه دهخدا
کاغذی . [ غ َ ] (اِخ ) منصوربن نصربن عبدالرحیم بن مت بن نحیر کاغذی مکنی به ابوالفضل از مردم سمرقند و کاغذ منصوری معروف در شهرهای خراسان به او منسوب است وی نزیل هرات بود و به سال 423 هَ .ق . در سمرقند درگذشت . رجوع به الانساب سمعانی شود.
-
اشتر
لغتنامه دهخدا
اشتر. [ اُ ت ُ ] (اِ) شتر . (غیاث ) (آنندراج ). هیون . پاپهن . بعیر. جمل (اشتر نر). ناقه (اشتر ماده ). اِبل . مطیه . ابوایوب . ابوصفوان . حیوانی است اهلی که در ممالک گرم کم آب بهترین حیوان حمل و نقل است و نام عربیش ابل و جمل و ناقه ونامهای بسیار دیگر...
-
شب
لغتنامه دهخدا
شب . [ ش َ ] (اِ، ق ) مدت فاصله ٔ از غروب آفتاب تا طلوع صبح صادق . (از فرهنگ نظام ). لیل . (برهان قاطع) (بهار عجم ) (آنندراج ). قرار داشتن قسمتی ازکره ٔ زمین است در تاریکی سایه ٔ زمین وقتی که آفتاب زیر افق پنهان باشد. (از التفهیم ). مقابل روز. مدت زم...