کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نحوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نحوی
/nahvi/
معنی
۱. مربوط به نحو: قواعد نحوی.
۲. (اسم، صفت نسبی) کسی که علم نحو میداند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
syntactic
-
جستوجوی دقیق
-
نحوی
لغتنامه دهخدا
نحوی . [ ن َح ْ ] (اِخ ) احمد (خواجه ...خان ) کشمیری فرخ آبادی . از پارسی گویان هند است . او راست :اگر وصف رخ و زلفش نبودی زیب عنوانهانگشتی نغز و دلکش معنی اشعار دیوانهابه بزم عاشقانش بی سروسامان نیَم نحوی که دارم همچو شمع از اشک و آه گرم دیوانها.(از...
-
نحوی
لغتنامه دهخدا
نحوی . [ ن َح ْ ] (ص نسبی ) منسوب به علم نحو. (ناظم الاطباء). || عالم به علم نحو. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). آنکه نحو داند. نحودان : چو ابن رومی شاعر چو ابن مقله دبیرچو ابن معتز نحوی چو اصمعی لغوی . منوچهری .کاتب نیک است و هست نحوی استادصاحب عب...
-
نحوی
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (ص نسب .) دانشمند علم نحو.
-
نحوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به نحو) [عربی: نحویّ] (زبانشناسی) nahvi ۱. مربوط به نحو: قواعد نحوی.۲. (اسم، صفت نسبی) کسی که علم نحو میداند.
-
واژههای مشابه
-
نحوي
دیکشنری عربی به فارسی
متخصص دستور زبان
-
نحوي
دیکشنری عربی به فارسی
دستوري , صرف و نحوي , مطابق قواعد دستور
-
syntactic
نحوی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مربوط به نحو
-
نحوی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← متخصص نحو
-
syntactic category
مقولۀ نحوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] هر طبقه از واحدهای متمایز در نحو زبان بهویژه آنها که در نمودار درختی برچسب گرهها هستند
-
به نحوی
فرهنگ واژههای سره
به گونه ا
-
یحیی نحوی
لغتنامه دهخدا
یحیی نحوی . [ ی َح ْ یا ن َح ْ وی ] (اِخ ) اسکندرانی . تلمیذ ساواری و اسقف یکی از کنائس مصر بود به مذهب نصارای یعقوبیه . سپس از قول به تثلیث بازگشت . اسقفها گرد آمدند و با او مناظره کردند و او در مناظره غالب گشت . اسقفها باز از او خواهش رجوع از عقیده...
-
syntactic structure
ساخت نحوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] توالی قاعدهمند واحدهای نحوی
-
syntactic component
بخش نحوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] یکی از بخشهای تشکیلدهندۀ دستور زایشیـ گشتاری، شامل بخش پایه و بخش گشتاری
-
علی نحوی
لغتنامه دهخدا
علی نحوی . [ ع َ ی ِ ن َح ْ ] (اِخ ) ابن ابی زید محمدبن علی نحوی استرآبادی . ملقب به فصیحی و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) شود.