کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجیل
لغتنامه دهخدا
نجیل . [ ن َ ] (ع اِ) هرم که نوعی از گیاه شور است و برگ شکسته ٔ آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نجیر. گزمازج . ثمرةالطرفاء. (از برهان قاطع) (از آنندراج ). گزمازه . بار درخت گز. (ناظم الاطباء). نجم . نجیر. ثیل . اغرسطس . (یادداشت مؤلف ). رستنی است...
-
جستوجو در متن
-
نجل
لغتنامه دهخدا
نجل . [ ن ُ ج ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ انجل . رجوع به انجل شود. || ج ِ نجیل . رجوع به نجیل شود.
-
انجال
لغتنامه دهخدا
انجال . [ اِ] (ع مص ) نجیل گذاشتن ستور را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به نجیل گذاشتن ستور را و نجیل نوعی گیاه شور است . (از آنندراج ). رها کردن ستور را در نجیل . (از اقرب الموارد). || سبز شدن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حکاه ...
-
نجیر
لغتنامه دهخدا
نجیر. [ ن َ ] (اِ) بمعنی نجم است که گزمازج باشد. جراحتهای تازه را نافع است . (برهان قاطع) (آنندراج ). گزمازج . بار درخت گز. (آنندراج ) گزمازج . بار درخت گز. (ناظم الاطباء). نجم . نجیل . ثیل . اغرسطس . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نجیل شود. || آهار و سری...
-
نواجل
لغتنامه دهخدا
نواجل . [ ن َ ج ِ ] (ع ص ، اِ) شتران که گیاه هرم و شکسته های برگ آن خورند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شترانی که گیاه نجیل ویا برگهای خردشده ٔ آن را می خورند. (ناظم الاطباء).
-
ثیل
لغتنامه دهخدا
ثیل . [ ث َی ْ ی ِ / ثی ] (ع اِ)بیدگیا. فرزد. فریز. چمن . مرغ . گیاهی است که نجم نیز گویند. در اختیارات بدیعی آمده است : نجیل و نجیر ونجمه خوانند به پارسی بیدگیا خوانند و آن نوعی از حرشف است و طبیعت وی سرد و خشک است در اول و گویند معتدل است نافع بود ...
-
نجم
لغتنامه دهخدا
نجم . [ ن َ ] (ع اِ) ستاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (السامی ) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (دستوراللغة) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). کوکب . (اقرب الموارد) (المنجد). اختر. ج ، اَنجُم ، انجام ، نجوم ، نُجُم : همچو من در میان خلق ضعیف در میان نجوم نج...