کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجیب الطرفین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نجیب الطرفین
/najibottarafeyn/
معنی
کسی که از پدر و مادر، هردو، نجیب و اصیل باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجیب الطرفین
لغتنامه دهخدا
نجیب الطرفین . [ ن َ بُطْ طَ رَ ف َ ] (ع ص مرکب ) آنکه از طرف پدر و مادر هر دو گرامی نژاد باشد. (ناظم الاطباء).
-
نجیب الطرفین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: نجیبالطرفَین] [قدیمی] najibottarafeyn کسی که از پدر و مادر، هردو، نجیب و اصیل باشد.
-
واژههای مشابه
-
noble metal
فلز نجیب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، شیمی] هریک از فلزاتی که پتانسیل برقشیمیایی/ الکتروشیمیایی آنها بیش از الکترود استاندارد هیدروژن مثبت باشد
-
noble gas
گاز نجیب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] گازی از گروه هجده جدول تناوبی عناصر که تکاتمی است و جز در چند مورد، ازنظر شیمیایی بیاثر است متـ . گاز بیاثر inert gas گاز نادر rare gas
-
نجیبالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: najiboddin) (عربی) شریف و پارسا در دین ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر تاریخ از زمرهی عرفا ، شاعران و محدثان .
-
noble potential
پتانسیل نجیب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] پتانسیل مثبت یا کاتدی در مقایسه با پتانسیل استاندارد هیدروژن
-
علی نجیب
لغتنامه دهخدا
علی نجیب . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمودبن علی نجیب رودباری . رجوع به علی رودباری شود.
-
نجیب اصفهانی
لغتنامه دهخدا
نجیب اصفهانی . [ ن َ ب ِ اِف َ ] (اِخ ) نجیب الدین . رجوع به زرگر اصفهانی شود.
-
نجیب کاشانی
لغتنامه دهخدا
نجیب کاشانی . [ ن َ ب ِ ] (اِخ ) ملا نورا، فرزند خواجه محمدحسین کاشانی . از شعرای قرن یازدهم هجری است . نصرآبادی با تذکر اینکه در حداثت سن است ، آرد: «دو سال قبل از این [ سال تألیف تذکره ] به اصفهان آمده درخیابان مشهور به خان کاشان به امر بزازی مشغو...
-
نجیب الاطراف
لغتنامه دهخدا
نجیب الاطراف . [ ن َ بُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ) که اجداد و پدران مادری و پدری نجیب دارد. نجیب زاد. اصیل .
-
نجیب الدین
لغتنامه دهخدا
نجیب الدین . [ ن َ بُدْ دی ] (اِخ ) (شیخ ...) علی بن بزغش . از عرفای قرن هفتم هجری است . پدرش از شام به شیراز آمد و در آنجا توطن و ازدواج کرد و نجیب الدین در شیراز تولد یافت . پس از تحصیل مقدمات علوم بر اثر رؤیائی به سفر حجاز رفت و به خدمت شیخ شهاب ...
-
نجیب الدین
لغتنامه دهخدا
نجیب الدین . [ ن َ بُدْ دی ] (اِخ ) علی بن محمدجبل عاملی . از فقها و محدثان و شعرای امامیه ٔ عرب است . او راست : 1- حساب الخطأین . 2- شرح اثناعشریه ٔ صاحب معالم . 3- رحله ٔ منظوم . وی در قرن یازدهم هجری میزیسته . (ازریحانةالادب ج 4 ص 176). و نیز رجو...
-
نجیب الدین
لغتنامه دهخدا
نجیب الدین . [ ن َ بُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن علی سمرقندی ، ملقب به نجیب الدین و مکنی به ابوحامد. از دانشمندان عهد خوارزمشاهی و معاصر امام فخرالدین رازی است . وی کتاب الاسباب و العلامات را در علم طب و فن معالجه با استفاده از معالجات بقراط و قانون ابن سی...
-
نجیب الدین
لغتنامه دهخدا
نجیب الدین . [ ن َ بُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) وی مدتی وزیر سلطان اویس ایلکانی فرمانروای بغداد بود .