کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجم نجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نجم نجم
معنی
( ~. ~.) [ ع . ] (ق مر.) قسط به قسط ، قسطی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجم نجم
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) [ ع . ] (ق مر.) قسط به قسط ، قسطی .
-
واژههای مشابه
-
نجمالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: najmoddin) (عربی) ستاره دین ؛ آن که در دینداری و آگاهی به اصول و فروع دین چون ستارهای درخشان و نمایان است ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر در تاریخ از جمله نَجمالدین کبری عارف مشهور قرن هفتم هجری قمری .
-
جستوجو در متن
-
جسم روشن
دیکشنری فارسی به عربی
نجم
-
جرم اسمانی
دیکشنری فارسی به عربی
نجم
-
جرم نورافکن اسمانی
دیکشنری فارسی به عربی
نجم
-
ادم نورانی
دیکشنری فارسی به عربی
نجم
-
پر فروغ
دیکشنری فارسی به عربی
نجم
-
شخصیت تابناک
دیکشنری فارسی به عربی
نجم
-
نشان ستاره
دیکشنری فارسی به عربی
نجم
-
هادی
لغتنامه دهخدا
هادی . (اِخ ) نجم الدین ... رجوع به نجم الدین یحیی الهادی شود.
-
ستاره دریایی
دیکشنری فارسی به عربی
نجم البحر
-
ستاره
دیکشنری فارسی به عربی
زهرة نجمية , نجم
-
نجمیه
فرهنگ نامها
(تلفظ: najmiye) (عربی) (نجم + ایه /iyye/ (پسوند نسبت)) ، منسوب به نجم ؛ (به مجاز) درخشان مثل ستاره.