کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجمیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجمیه
فرهنگ نامها
(تلفظ: najmiye) (عربی) (نجم + ایه /iyye/ (پسوند نسبت)) ، منسوب به نجم ؛ (به مجاز) درخشان مثل ستاره.
-
واژههای مشابه
-
باغ نجمیه
لغتنامه دهخدا
باغ نجمیه . [ غ ِ ن َ می ی َ ] (اِخ ) باغی بوده است در هشت فرسخی تبریز : مزاج امیر نجم الدین مسعود از نهج اعتدال انتقال نمود... امیر فاضل نصفت نهاد پس از وصول بباغ خوب نه (در چ خیام خوبانه ) که به نجمیه اشتهار یافته و در هشت فرسخی تبریز است روی به جن...
-
زهرة نجمية
دیکشنری عربی به فارسی
ستاره , گل ستاره اي , مينا , گل مينا
-
جستوجو در متن
-
گل ستاره ای
دیکشنری فارسی به عربی
زهرة نجمية
-
گل مینا
دیکشنری فارسی به عربی
زهرة نجمية
-
ستاره
دیکشنری فارسی به عربی
زهرة نجمية , نجم
-
مینا
دیکشنری فارسی به عربی
زهرة نجمية , مينا
-
باغ خوبانه
لغتنامه دهخدا
باغ خوبانه . [ ن َ ] (اِخ ) باغی در هشت فرسخی تبریز که به نجمیه نیز اشتهار یافته است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 500 و رجوع به باغ نجمیه شود.
-
طاهر تنکابنی
لغتنامه دهخدا
طاهر تنکابنی . [ هَِ رِ ت ُ ن َ / ن ُ ب ُ ] (اِخ ) فرزند میرزا فرج اﷲ تنکابنی (1280 - 1360 هَ . ق .) دانشمند و فاضل معروف که از قرار مذکور در حکمت و فلسفه ٔ قدیم بسیار متبحر و با اطلاع بوده و کتب بسیار نفیسی از خطی و چاپی جمع کرده بود، وی از شاگردان ...
-
مصدق
لغتنامه دهخدا
مصدق . [ م ُ ص َدْ دِ ] (اِخ ) دکتر محمد (اردیبهشت 1258 هَ . ش .- یکشنبه 14 اسفند 1345 هَ . ش .). پدرش میرزا هدایت اﷲ وزیر دفتر استیفاء دوران ناصری و از مردان تجددطلب و پیرو امیرکبیر و از معاریف آشتیان و مادرش ملک تاج خانم نجم السلطنه بنیانگذار بیمار...
-
پرده
لغتنامه دهخدا
پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ) حجاب . (دهار). غشاء. غِشاوه . خِدر. (دهار) (منتهی الارب ). غطاء. تتق . پوشه . پوشنه . سِتر. سِتاره . اِستاره . سِجاف . سَجف . سِجف . قشر. سُتره . ستار. سِتاره . سدیل . سُدل . سِدل . سَدَل . وقاء. (دهار). صداو. (منتهی الارب...