کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نجل
/najl/
معنی
آب روان بر روی زمین؛ زهاب که از زمین یا از رودبار برآید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجل
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) نسل ، نژاد، فرزند. ج . انجال .
-
نجل
لغتنامه دهخدا
نجل . [ ن َ ] (ع مص ) زادن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). زادن پدر فرزند را. (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). انداختن . (زوزنی ). زادن فرزند را پدر. (از منتهی الارب ). || انداختن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پراندن نا...
-
نجل
لغتنامه دهخدا
نجل . [ ن َ ج َ ] (ع اِ) کسانی که پشکل و سرگین و مانند آن را برای اصلاح گل خشت از جائی نقل کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || (مص ) فراخ چشم گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). فراخ شدن چشم و زیبا شدن آن . (از اق...
-
نجل
لغتنامه دهخدا
نجل . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نجلاء. رجوع به نجلاء شود.
-
نجل
لغتنامه دهخدا
نجل . [ ن ُ ج ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ انجل . رجوع به انجل شود. || ج ِ نجیل . رجوع به نجیل شود.
-
نجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] najl آب روان بر روی زمین؛ زهاب که از زمین یا از رودبار برآید.
-
جستوجو در متن
-
nigel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نجل
-
نجال
لغتنامه دهخدا
نجال . [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نجل . رجوع به نجل شود. || ج ِ انجل . رجوع به انجل شود.
-
انجال
لغتنامه دهخدا
انجال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نجل . (از اقرب الموارد). فرزندان . نسلها. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به نجل شود.
-
انجال
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ نجل ؛ فرزندان ، نسل ها.
-
انتجال
لغتنامه دهخدا
انتجال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آشکار گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).آشکار شدن . (از اقرب الموارد). || گذشتن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || روشن کردن آب زهیده ٔ بن دیوار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء...
-
ناجل
لغتنامه دهخدا
ناجل . [ ج ِ ] (ع ص ) اسم فاعل از نجل . (اقرب الموارد). || گرامی نسل از اسب و جز آن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). الکریم النسل من الانسان والحیوان . (المنجد). فرس ناجل ؛ اسب گرامی نسل . (ناظم الاطباء). کریم النجل . (اقرب الموارد). ج ، ناجلات ، نواجل . ...
-
انجال
لغتنامه دهخدا
انجال . [ اِ] (ع مص ) نجیل گذاشتن ستور را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به نجیل گذاشتن ستور را و نجیل نوعی گیاه شور است . (از آنندراج ). رها کردن ستور را در نجیل . (از اقرب الموارد). || سبز شدن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حکاه ...
-
انجل
لغتنامه دهخدا
انجل . [ اَ ج َ ] (ع ص ) فراخ چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). یقال : رجل انجل . ج ، نُجل و نِجال . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || فراخ ، پهن دراز از هرچیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندرا...