کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجش
لغتنامه دهخدا
نجش . [ ن َ ] (ع مص ) موافقت کردن بایع را در مدح مبیع وقت فروختن وی آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد). || چیزی را از چیزی به زیادت بها خواستن تا دیگری درافتد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). پنهان کردن قصد خود را و افزون نمودن بهای کالایی را...
-
نجش
لغتنامه دهخدا
نجش .[ ن َ ج َ ] (ع اِمص ) اسم است نَجْش را. (از المنجد) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به نَجْش شود.
-
جستوجو در متن
-
نجاشة
لغتنامه دهخدا
نجاشة. [ ن ِ ش َ ] (ع مص ) شتاب رفتن . نجش . (از منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زود برفتن . (زوزنی ).
-
ناجش
لغتنامه دهخدا
ناجش . [ ج ِ ] (ع ص ) اسم فاعل از نجش . رجوع به نجش شود. || صیاد. (المنجد) (مهذب الاسماء). شکارچی . (ناظم الاطباء). صائد. (اقرب الموارد). || آن که برماند شکار را بسوی صیاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که شکار را بطرف شکارچی میرماند. (از اقرب الموا...
-
شتاب رفتن
لغتنامه دهخدا
شتاب رفتن . [ ش ِ رَت َ ] (مص مرکب ) به عجله رفتن . به تعجیل رفتن . اِفعِنجاج . اِکتِیار. اِمتِلال . اِهتِباص . تَمَعﱡج . تَهَدکُر. دَرقَلَة. دَلَظ. شَغر. طَقو. عَفق . عِفاق . عَمج . کَلسَمَة. لَحب . مَطو. نَسل . نَسَلان . نَجش . نِجاشَة. هَبذ. هَبهَ...