کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجاع
لغتنامه دهخدا
نجاع . [ ن ُ ] (ع ص ) شجاع نجاع ؛ از اتباع است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
نجاء
لغتنامه دهخدا
نجاء. [ ن َ ] (ع مص ) رهیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رستن . (آنندراج ). نجات . نجاة. نجو. رجوع به نجو شود. || شتافتن و پیشی گرفتن . (از اقرب الموارد). بشتافتن و درگذشتن . (از منتهی الارب ). بشتافتن . (آنندراج ). || (اِ فعل )النجائک النجائک ؛ بشتا...
-
نجاء
لغتنامه دهخدا
نجاء. [ ن َج ْءْ ] (ع مص ) به چشم کردن کسی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). چشم زدن کسی را (از محیط المحیط).
-
نجاء
لغتنامه دهخدا
نجاء. [ ن ِ ] (ع اِ) ابر که آب ریخته بود. (مهذب الاسما). ج ِ نجو، بمعنی ابر آب ریخته . (از آنندراج ). رجوع به نجو شود. || (مص ) مناجاة. (المنجد). رجوع به مناجاة شود.
-
نجاء
لغتنامه دهخدا
نجاء. [ ن ُ ] (ع اِ) اسهال یا بیماری که موجب اسهال گردد. (ناظم الاطباء).