کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجاری
فرهنگ واژههای سره
درودگر
-
نجاری
لغتنامه دهخدا
نجاری . [ ن َ را ] (ع ص ) شتر تشنه از خوردن تخم گیاه بری . (آنندراج ): ابل نجاری ؛ شتران تشنه . (ناظم الاطباء). نجری ̍. (منتهی الارب ) (المنجد).
-
نجاری
لغتنامه دهخدا
نجاری . [ ن َج ْ جا ] (اِخ ) نام جمعی از طایفه ٔ معتزله که به عذاب قبر قائل نیستند و قرآن را مخلوق میدانند و رؤیت رب را منکرند. (انساب سمعانی ). رجوع به نجاریة شود.
-
نجاری
لغتنامه دهخدا
نجاری . [ ن َج ْ جا ] (ص نسبی ) منسوب است به نجار که بطنی است از خزرج . (انساب سمعانی ). || منسوب است به بنوالنجار که محله ای است در کوفه . (انساب سمعانی ).
-
نجاری
لغتنامه دهخدا
نجاری . [ن َج ْ جا ] (حامص ) درودگری . (ناظم الاطباء). نجارت . نجارة. دروگری . درگری . عمل نجار. رجوع به نجار شود.- امثال :کار بوزینه نیست نجاری .
-
نجاری
دیکشنری فارسی به عربی
نجارة
-
واژههای مشابه
-
علی نجاری
لغتنامه دهخدا
علی نجاری . [ ع َ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابن احمد نجاری شعرانی شافعی . رجوع به علی شعرانی شود.
-
علی نجاری
لغتنامه دهخدا
علی نجاری . [ ع َ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ )ابن علی بن احمد نجاری حنفی . ملقب به علاءالدین . متکلم بود. او راست : فوائد القلائد و غررالفوائد فی شرح العقائد از نسفی ، که در سال 967 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت . (از هدیة العارفین بغدادی ج 1 ص 746).
-
علی نجاری
لغتنامه دهخدا
علی نجاری . [ ع َ ی ِ ن َج ْجا ] (اِخ ) ابن احمدبن تقی الدین بخاری (یا نجاری ) مکی شافعی . رجوع به علی بخاری (ابن احمدبن ...) شود.
-
عماره ٔ نجاری
لغتنامه دهخدا
عماره ٔ نجاری . [ ع ُ رَ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابن حزم بن زیدبن لوذان بن عمروبن عبدعوف بن غنم بن مالک بن نجار نجاری انصاری . وی صحابی بود و در غزوه ٔ عقبة و غزوه ٔ بدر شرکت داشت . و در روز فتح مکه رایت بنی النجار را حمل میکرد. او در سال 13 هَ .ق . د...
-
عماره ٔ نجاری
لغتنامه دهخدا
عماره ٔ نجاری . [ ع ُ رَ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابن عمروبن حزم نجاری انصاری . وی تابعی و از بزرگان و شریفان مدینه بود و از یاران بزرگ عبداﷲ زبیر به شمار میرفت ودر جنگهای وی با بنی مروان شرکت داشت . و در سال 73 هَ .ق . در همان روزی که زبیر کشته شد وی ...
-
عماره ٔ نجاری
لغتنامه دهخدا
عماره ٔ نجاری . [ ع ُ رَ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابن مخلدبن حرث انصاری نجاری . صحابی بود و «موسی بن عقبة» وی را ازشهدای غزوه ٔ احد دانسته است ، اما «ابن اسحاق » عامربن مخلد را جزء کسانی که در غزوه ٔ احد شهید گشته یاد میکند و میگوید که وی در غزوه ٔ بدر...
-
نجاری سمرقندی
لغتنامه دهخدا
نجاری سمرقندی .[ ن َج ْ جا ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) اسعد، ملقب به سعدالدین و متخلص به نجاری . از شاعران نیمه ٔ اول قرن ششم هجری است و به روایت عوفی «اکثر نظم او رباعیات است و در آن شیوه شهرتی دارد». نظامی عروضی در چهارمقاله نام او را نجار ساغرجی نوشت...
-
خرده نجاری
لغتنامه دهخدا
خرده نجاری . [ خ ُ دَ / دِ ن َج ْ جا ] (اِ مرکب ) آنچه از چوب پس از رندیدن باقی ماند. رندش . پوشال . آشغال چوب .