کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نجات
فرهنگ فارسی معین
( نَ) [ ع . نجاة ] (اِمص .)رهایی ، خلاصی ، رستگاری .
-
نجایة
لغتنامه دهخدا
نجایة. [ ن َی َ ] (ع مص ) رهیدن . نجو. رجوع به نجاة و نجو شود.
-
منجاة
لغتنامه دهخدا
منجاة. [ م َ ] (ع اِ) سبب نجات . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سبب نجات و رهایی و منه قولهم الصدق منجاة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مناجی . (اقرب الموارد). || (مص ) نجو. نجاء. نجاة. نجایة. (ناظم الاطباء). رجوع به نجو و نجاة شود.
-
جاویش
لغتنامه دهخدا
جاویش . (اِخ ) خلیل بن بطرس . او راست : نجاة المکره المظلوم من اختراع العوائد والرسوم . این کتاب در 1857م . در بیروت بطبع رسیده است . (از معجم المطبوعات ).
-
تنجو
لغتنامه دهخدا
تنجؤ. [ ت َ ن َج ْ ج ُءْ ] (ع مص )به چشم کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد): تنجاه تنجوءً او انتجاه انتجاءًبمعنی نجاه ؛ ای اصابه بالعین . (از اقرب الموارد).
-
نجا
لغتنامه دهخدا
نجا. [ ن َ ] (ع اِ) پوست ِ بازکرده و برکنده . (ناظم الاطباء). پوست . (از المنجد). جلد. (اقرب الموارد). پوست بازکرده . (از منتهی الارب ). || زمین بلند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || چوبهای هودج . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) ...
-
تمیمی الداری
لغتنامه دهخدا
تمیمی الداری . [ ت َی ْ یُدْ دا ] (اِخ ) احمدبن محمدبن تمیم بن صالح بن احمد الخطیب التمیمی الداری الخلیلی . او راست : نجاة الارواح فی احکام نکاح ، در فقه حنفی . رجوع به معجم المطبوعات ج 1 ص 642 شود.
-
نجاء
لغتنامه دهخدا
نجاء. [ ن َ ] (ع مص ) رهیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رستن . (آنندراج ). نجات . نجاة. نجو. رجوع به نجو شود. || شتافتن و پیشی گرفتن . (از اقرب الموارد). بشتافتن و درگذشتن . (از منتهی الارب ). بشتافتن . (آنندراج ). || (اِ فعل )النجائک النجائک ؛ بشتا...
-
انجی
لغتنامه دهخدا
انجی . [ اَ جا ] (ع ن تف ) از نجاة. رهاننده تر : فلم یجدوا حیلة انجی و لا شیئاً انفع من استعمال سنن النوامیس . (رسائل اخوان الصفا).ذباب حسام منه انجی ضریبةو اعصی لمولاء وذامنه اطوع .متنبی [ در وصف قلم ].
-
خانقاه طغرل بک
لغتنامه دهخدا
خانقاه طغرل بک . [ ن َ/ ن ِ هَِ طُ رُ ب َ ] (اِخ ) این خانقاه از بناهای امیرشهاب الدین طغرل اتابک بحلب در خارج باب اربعین است . امروز آن خانقاه مدرسه ٔ نجاة شده و در دست وزارت فرهنگ است . (از خطط الشام محمد کردعلی جزء 6 ص 147).
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) اسماعیل (سید...) بن احمد علوی عقیلی طبری نوری نجفی . از فقهای امامیه ٔ اوایل قرن چهاردهم هجری و از شاگردان حاج میرزا حبیب اﷲ رشتی و حاج میرزا محمدحسین شیرازی است . به سال 1321 هَ . ق . در کاظمین وفات یافت . او راست : 1 - اصول الفقه . 2 ...
-
علی شماخی
لغتنامه دهخدا
علی شماخی . [ ع َ ی ِ ش َ ] (اِخ ) ابن صادق بن محمدبن ابراهیم بن حسین بن محمد داغستانی شماخی حنفی . محدث و مفسر بود و اصلش از شهر شماخ است . او در حدود سال 1125 هَ . ق . متولد شد و در جامع اموی زیر قبه ٔ نسر علم حدیث آموخت . و در 13 ذی حجه ٔ سال 1199...
-
مدرس
لغتنامه دهخدا
مدرس . [ م ُ دَرْ رِ ] (اِخ ) محمدعلی (میرزا...) بن محمد نصیر چهاردهی رشتی گیلانی ، معروف به مدرس و مدرس چهاردهی ، از اجله ٔ علمای امامیه ٔ قرن چهاردهم است . و به سال 1334 هَ . ق . درگذشته است . او راست : 1- اصول الفقه . 2- تبیان اللغة. 3- التحفة الح...
-
صدر
لغتنامه دهخدا
صدر. [ ص َ ] (اِخ ) نام وی سیدحسن بن سیدهادی بن سیدمحمد عاملی کاظمی موسوی و کنیت او ابومحمد و ملقب بصدرالدین و مشهور به صدر و از اکابر علمای امامیه است . وی پیش از رسیدن بسن بلوغ از نحو و صرف و معانی و بیان و بدیع و منطق فراغت یافت و در کاظمین بفراگر...
-
حسد
لغتنامه دهخدا
حسد. [ ح َ س َ ] (ع مص ) بدخواهی . (دهار) (محمودبن عمر ربنجنی ). بد خواستن . (زوزنی ). رشگ . (لغت نامه ٔ اسدی ). غیرت . بد خواستن برای کسی . (ترجمان عادل ). زوال نعمت کسی را تمنی کردن . تمنی زوال نعمت از دیگری . (تعریفات جرجانی ). خواهش زوال نعمت دیگ...