کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نتاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نتاج
/netāj/
معنی
۱. نسل و نژاد.
۲. آنچه از گله و رمه زاییده شود؛ بچهای که از چهارپایان به وجود آید.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ذریه، نژاد، نسل
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نتاج
واژگان مترادف و متضاد
ذریه، نژاد، نسل
-
نتاج
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نسل ، نژاد. 2 - بچة چهارپایان .
-
نتاج
لغتنامه دهخدا
نتاج . [ ن ِ ] (ع اِ) زه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نسل . نژاد. (ناظم الاطباء). زاده . زاد. || بچه ٔ بهیمه . (فرهنگ نظام ). || هنگام زاییدن . (ناظم الاطباء). || (مص )زاییدن . زه آوردن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زاییدن غنم . (از معجم متن ...
-
نتاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] netāj ۱. نسل و نژاد.۲. آنچه از گله و رمه زاییده شود؛ بچهای که از چهارپایان به وجود آید.
-
واژههای مشابه
-
نِتاج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← زادگان
-
جستوجو در متن
-
selected seed
بذر گزیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بذر نُتاج درختان دقیقاً انتخابشده یا نتاج پایههای والدین انتخابی که به نظر میرسد برتری بالقوه دارند
-
بعة
لغتنامه دهخدا
بعة. [ ب ُع ْ ع َ ] (ع اِ) شتر بچه که در میان نتاج زاید و آنکه در اول نتاج زاید آنرا رُبَع خوانند و آنکه در آخر نتاج زایدآنرا هُیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
androgenesis
نرزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] فرایندی که در آن نتاج از رشد اندام نر گیاه حاصل میشود
-
progeny, offspring, descendants
زادگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] زادههای حاصل از یک یا چند نسل پیاپی متـ . نِتاج
-
parthenogenesis
بکرزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] تولید نُتاج از یک کامۀ نر و ماده بیآنکه لقاحی صورت گیرد
-
نژاد
واژگان مترادف و متضاد
اصل، تبار، دودمان، ذریه، عرق، گوهر، نتاج، نسب، نسل
-
breeding value
ارزش بهنژادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ارزش فردی که با میانگین ارزش ژننمودی نُتاج خود ارزیابی میشود
-
زهه
فرهنگ فارسی معین
(زِ هَ یا هِ) (اِمص .) به دست آوردن نتیجه از درآمیختن نر و ماده ؛ نتاج ، تخم گیری .