کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبوکدنصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نبوکدنصر
لغتنامه دهخدا
نبوکدنصر. [ ن ِ ک َ ن ِص ْ ص َ ] (اِخ ) یا بخت النصر یا نبوخدنصر. از سلاطین بزرگ بابل و معاصر با دانیال نبی است . در قاموس کتاب مقدس آمده است : نبوکدنصر و نبوخدنصر [ بمعنی : تا نبوتاج را محافظت نماید ] این دو لفظ لقب پادشاه بابل است که پسر نبوپولاسر ...
-
جستوجو در متن
-
Nebuchadnezzar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نبوکدنصر
-
Nebuchadnezzar II
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نبوکدنصر دوم
-
بلشصر
لغتنامه دهخدا
بلشصر. [ ب َ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) بلتشصر. پسر نبوکدنصر. (از دایرةالمعارف فارسی ). رجوع به بلتشصر شود.
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . (اِخ ) شهری بوده است از آشور به مسافت 15میلی شمال شرقی بابل و در آنجا خشتی از زمان نبوکدنصر باقی است و اسم این شهر بر آن نوشته شده است . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
نبوشزبان
لغتنامه دهخدا
نبوشزبان . [ ن َ ش َ ](اِخ ) (بمعنی : نبو مرا خلاصی می بخشد) رئیس خواجه سرایان نبوکدنصر بوده است . (از قاموس کتاب مقدس ص 873).
-
کرکمیش
لغتنامه دهخدا
کرکمیش . [ ] (اِخ ) قلعه کموش . شهری است در شمال سوریه بر نهر فرات در جایی که نبوکدنصر در سال 605 ق .م . صف نبرد آراست و فرعون نخو را هزیمت داد. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
Middle Babylonian period
دورۀ بابل میانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] دورهای که از زمان سقوط سلسلۀ کاسی و روی کار آمدن سلسلۀ دوم ایسین تحت فرمانروایی نَبوکدنَصَر اول از 1126 تا 1104 ق.م شروع میشود و تا قدرت یافتن کلدانیان در حدود 800 ق.م ادامه مییابد
-
نبوزرادان
لغتنامه دهخدا
نبوزرادان . [ ن َ زَرْ اَ ] (اِخ ) (بمعنی : نبو رسولی را فرستاد) رئیس جلادان نبوکدنصر و نیز سردار جلادان وی در اورشلیم بوده است . رجوع به قاموس کتاب مقدس ص 873 شود.
-
نرجل شراصر
لغتنامه دهخدا
نرجل شراصر. [ ن ِ ج ِ ش َ رِ اَ ص ِ ] (اِخ ) (به معنی امیر آتش ) اسم دو نفر از امراءبابل است که با نبوکدنصر هنگامی که بر صدقیا لشکر می کشید مرافقت می داشتند. (از قاموس کتاب مقدس ص 880). و نیز رجوع به کتاب ارمیا فصل 39 آیه ٔ 3 و 13 شود.
-
بالتازار
لغتنامه دهخدا
بالتازار. (اِخ ) از سلاطین معروف بابل و فرزند نبوکدنصر، در سال 554 ق .م . به سلطنت بابل رسید. پس از فوت بخت النصر (561 ق .م .) در مدت شش سال سه تن سلطنت کردند، تا سرانجام در حدود 555ق . م . روحانیان بابل شخصی نبونید نام را به تخت نشاندند و چون او نمی...
-
نبو
لغتنامه دهخدا
نبو. [ ن َ ] (اِخ ) نام یکی ازخدایان بابل است . به عقیده ٔ بابلیان ، مردوک ، پسر خدای آسمان و قائم مقام او را پسری بود بنام نبو [ یعنی : خبردهنده ٔ از مغیبات ] . نبوپالاس سار (پادشاه بابل )در کتیبه ای که از او به دست آمده است گوید: «... همیشه معابد م...
-
ارمی
لغتنامه دهخدا
ارمی . [ اَ رَ ] (ص نسبی ، اِ) لغت و لسان قدیم سوریه و کلدانیان بود که در دانیال 2:4 مذکور است . کلدانیان را عادت بود که بزبان ارمی تکلم کنند تا با زبان دیوانیان مطابق باشد، ولکن زبان مخصوص و زبان اصلی ایشان نبود و دانیال نیز کتاب خود را تا آخر باب ه...
-
بلتشصر
لغتنامه دهخدا
بلتشصر. [ ب َ ت َ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) (به معنی بعل شاه را حمایت کند). پسر نبونید آخرین پادشاه بابل . در کتاب دانیال (تورات ) آمده : بلتشصر ضیافت عظیمی برای هزار تن از اسرای خود برپا داشت و از سرخوشی فرمود ظروف طلا ونقره را که جدش نبوکدنصر از اورشلیم ...