کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبوغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نبوغ
/nobuq/
معنی
هوشیاری؛ ذکاوت؛ جودت فکر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
استعداد، دها، هوش
دیکشنری
genius, ingenuity
-
جستوجوی دقیق
-
نبوغ
واژگان مترادف و متضاد
استعداد، دها، هوش
-
نبوغ
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (مص ل .) تیزهوش بودن ، استعداد قوی داشتن .، استعداد خُلاق استثنائی و بسیار نیرومند.
-
نبوغ
لغتنامه دهخدا
نبوغ . [ ن ُ ] (ع مص ) نبغ. رجوع به نبغ شود. || آشکارا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ظاهر و آشکار گردیدن . (آنندراج ). || شاعر خوب شدن و عالم جید گشتن . (فرهنگ نظام ). || آدم فوق العاده گشتن در دانش و هنر، و این معنی جدیداست . (فرهنگ نظام ). |...
-
نبوغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nobuq هوشیاری؛ ذکاوت؛ جودت فکر.
-
نبوغ
دیکشنری فارسی به عربی
ابداع , عبقري
-
نبوغ
واژهنامه آزاد
فرهوشی. چون «سرپوشی» خوانده می شود.
-
واژههای مشابه
-
genius forecasting
پیشنگری نبوغآمیز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] پیشنگریهای فردی نابغه در تصویر چشماندازهای آینده
-
جستوجو در متن
-
neoologist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نبوغ
-
عبقري
دیکشنری عربی به فارسی
نابغه , نبوغ , استعداد , دماغ , ژني
-
ژنیک
واژهنامه آزاد
نابغه - فرد دارای نبوغ و خلاقیت
-
genius
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نابغه، نبوغ، استعداد، دماغ، خوش طبعی، ژنی
-
ژنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: genie] ženi ۱. استعداد؛ نبوغ.۲. (صفت) نابغه؛ بسیارباهوش.
-
استعداد
واژگان مترادف و متضاد
آمادگی، استطاعت، توان، ذوق، شایستگی، قابلیت، قریحه، نبوغ