کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبهره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نبهره
/nabahre/
معنی
۱. ناسره؛ قلب؛ پول قلب: ◻︎ دیدم نبهره بود به معیار مردمی / از دوستیّ هرکه عیاری گرفتهایم (کمالالدین اسماعیل: ۷۲۰).
۲. [مجاز] پست؛ فرومایه.
۳. (قید) [مجاز] پوشیده؛ پنهان.
۴. (قید) [مجاز] ناگهان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. قلب، نارایج، ناروا، ناسره
۲. بیمقدار، پست، دونمایه، زبون، فرومایه
۳. ناگهان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نبهره
واژگان مترادف و متضاد
۱. قلب، نارایج، ناروا، ناسره ۲. بیمقدار، پست، دونمایه، زبون، فرومایه ۳. ناگهان
-
نبهره
فرهنگ فارسی معین
(نَ بَ رَ) (اِ.) 1 - پول قلب . 2 - هرچیز قلب و ناسره . 3 - گدا، فقیر. 4 - پست و فرومایه .
-
نبهره
لغتنامه دهخدا
نبهره . [ ن َ ب َ رَ / رِ ] (ص ) سیم قلب راگویند خصوصاً. (برهان قاطع). پول بد و قلب و ناسره .(ناظم الاطباء). قلب . ناسره . (انجمن آرا) (جهانگیری ).زر قلب که لفظ دیگرش ناسره است . (فرهنگ نظام ). زیف .قلب . ناسره . بهرج . مغشوش . ماخ . باردار : چنان به...
-
نبهره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nabahre ۱. ناسره؛ قلب؛ پول قلب: ◻︎ دیدم نبهره بود به معیار مردمی / از دوستیّ هرکه عیاری گرفتهایم (کمالالدین اسماعیل: ۷۲۰).۲. [مجاز] پست؛ فرومایه.۳. (قید) [مجاز] پوشیده؛ پنهان.۴. (قید) [مجاز] ناگهان.
-
واژههای مشابه
-
سیم نبهره
لغتنامه دهخدا
سیم نبهره . [ م ِ ن َ ب َ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم بهبهانی . (آنندراج ). سیم غیرخالص : بجنب همت او آفتاب را بر چرخ گمان برند که سیم نبهره درگاه است . امیرمعزی (از آنندراج ).رجوع به سیم شود.
-
جستوجو در متن
-
نبهرج
فرهنگ فارسی معین
(نَ بَ رَ) [ معر. ] نک . نبهره .
-
نبهرجة
لغتنامه دهخدا
نبهرجة. [ ن َ ب َ رَ ج َ ] (معرب ، ص ) نبهرج . (از اقرب الموارد). من الدراهم ما یرده التجار. (تعریفات ). نبهرج . مأخوذ از نبهره ٔ فارسی است . رجوع به نبهره شود.
-
ناگهان
واژگان مترادف و متضاد
بغتتاً، بناگاه، بیخبری، بیخبر، غفلتاً، غیرمترقب، فجات، ناگاه، نبهره
-
تستور
لغتنامه دهخدا
تستور. [ ت ُ ] (ع اِ) درم نبهره . (منتهی الارب ).
-
نبهرج
لغتنامه دهخدا
نبهرج . [ ن َ ب َ رَ ] (معرب ، ص ) مأخوذ از «نبهره ٔ» فارسی . پول بد. قلب . ناسره . (ناظم الاطباء). زائف ردی . (از متن اللغة). || ناسزا. || زبون . || هیچکاره . (منتهی الارب ). رجوع به نبهره شود.
-
باردار
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبستن، حامله ۲. باثمر، ثمردار، مثمر، میوهدار ۳. آمیخته، غشدار، مغشوش، ممزوج، نبهره ۴. بارهدار
-
ینکور
لغتنامه دهخدا
ینکور. [ ی َ ] (ع ص ) طریق ینکور؛ راه نبهره و بر غیر قصد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راه پنهانی و مخفی .
-
نفایه
فرهنگ فارسی معین
(نُ یا نَ یِ) [ ع . نفایة ] (اِ.) 1 - هرچیزی که آن را به سبب پستی و بی قیمتی از چیز دیگر جدا کرده و به دور اندازند. 2 - نبهره ، ناسره .