کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نبش
/nabš/
معنی
۱.زاویۀ خارجی محل تلاقی دو سطح.
۲. کنارۀ دیوار که در پیچ کوچه، خیابان، یا هر معبر دیگری باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پیچ، سوق، سوک، کنج، گوشه
۲. افشاسازی
۳. گورشکافی
۴. استخراج
دیکشنری
corner, edge, front
-
جستوجوی دقیق
-
نبش
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیچ، سوق، سوک، کنج، گوشه ۲. افشاسازی ۳. گورشکافی ۴. استخراج
-
نبش
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) کناره ، لبه .
-
نبش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص م .) کندن قبر.
-
نبش
لغتنامه دهخدا
نبش . [ ن َ ] (اِ)ملتقای خارجی دو سطح عمود بر یکدیگر که بوسیله ٔ سطح کم عرضی به هم پیوندند و زاویه ٔ قائمه تشکیل دهند.- نبش کوچه (خیابان ) ؛ ملتقای دو دیوار عمود بر هم که محل نصب در خانه یا ایجاد سطح ثالثی باشد.|| خم . پیچ . (یادداشت مؤلف ). || جبهه...
-
نبش
لغتنامه دهخدا
نبش . [ ن َ ] (ع مص ) هویداکردن چیز پنهان . (فرهنگ نظام ) (از اقرب الموارد). پیدا کردن نهانی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آشکار کردن راز را. (از معجم متن اللغة). افشا کردن راز را.یقال : هو ینبش الاسرار. (از اقرب الموارد). ظاهر نمودن هر پوشیده . (فر...
-
نبش
لغتنامه دهخدا
نبش . [ ن َ ب َ ] (ع ص ) شتر که در سپل آن نشانی باشد، و آن در زمین ظاهر گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتری که در سپل آن نشانی باشد که در زمین ظاهر گردد. (ناظم الاطباء). الجمل الذی فی خفه اثر یتبین فی الارض فیقص اثره . (معجم متن اللغة) (اقرب الموار...
-
نبش
لغتنامه دهخدا
نبش . [ ن ِ ] (ع اِ) درختی است شبیه صنوبر، سنگین تر از آبنوس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). درختی است برگش چون برگ صنوبر. (از اقرب الموارد). درختی است چون صنوبر، جز اینکه فراهم آمده تر و محکم تر و سخت تر از آبنوس است ، چوب سرخ رنگی به سخ...
-
نبش
دیکشنری عربی به فارسی
نبش قبر
-
نبش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nabš ۱.زاویۀ خارجی محل تلاقی دو سطح.۲. کنارۀ دیوار که در پیچ کوچه، خیابان، یا هر معبر دیگری باشد.
-
نبش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nabš کندن زمین و بیرون آوردن چیزی از زیر زمین.〈 نبش قبر: شکافتن گور.
-
نبش
دیکشنری فارسی به عربی
زاوية
-
واژههای مشابه
-
یک نبش
لغتنامه دهخدا
یک نبش . [ ی َ / ی ِ ن َ ] (ص مرکب ) در اصطلاح بنایان ، آجر یا خشتی که یک سوی قطر آن صاف و هموار و بی شکستگی باشد. (یادداشت مؤلف ). مقابل دونبش ، که دو سوی آن صاف و هموار است .
-
مُونْدَ نِبِشِ
لهجه و گویش گنابادی
monda nebeshe در گویش گنابادی یعنی خسته نباشید ، آرزوی آسودگی و پایان موفقیت آمیز انجام کار یا کارها برای دیگری یا دیگران
-
نبش قبر
دیکشنری فارسی به عربی
نبش