کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نبرده
/nabarde/
معنی
نبردآزموده؛ جنگی؛ جنگجو؛ دلاور؛ دلیر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جنگاور، جنگجو، جنگی، رزمنده، سلحشور، نبردپیشه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نبرده
واژگان مترادف و متضاد
جنگاور، جنگجو، جنگی، رزمنده، سلحشور، نبردپیشه
-
نبرده
فرهنگ فارسی معین
(نَ بَ دِ) (ص نسب .) دلیر، جنگجو.
-
نبرده
لغتنامه دهخدا
نبرده . [ ن َ ب َ دَ / دِ ] (ص نسبی ) (از: نبرد + ه ، پسوند نسبت و اتصاف ). (حاشیه ٔ برهان قاطع معین ). شجاع .دلیر. دلاور. (برهان قاطع). مبارز. (لغت فرس اسدی ). مرد مبارز. (فرهنگ نظام ). نبردکننده . جنگی . دلیر. (انجمن آرا) (آنندراج ). بهادر. دلاور. ...
-
نبرده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nabarde نبردآزموده؛ جنگی؛ جنگجو؛ دلاور؛ دلیر.
-
جستوجو در متن
-
جنگاور
واژگان مترادف و متضاد
جنگجو، حربی، دلاور، دلیر، رزمنده، سپاهی، شجاع، مبارز، محارب، نبرده
-
نبردآزما
واژگان مترادف و متضاد
پیکارجو، پیکارگر، جنگاور، جنگجو، رزمجو، رزمنده، سلجشور، محارب، نبردپیشه، نبرده
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمودبن سبکتکین غزنوی :ابوالقاسم آن شاه پیروزبخت نهاد از بر تاج خورشید تخت . فردوسی .شاه ابوالقاسم بن ناصر دین آن نبرده ملک نبرده سوار. فرخی .رجوع به محمود... شود.
-
نابرده
لغتنامه دهخدا
نابرده . [ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نبرده . تحمل نکرده .- نابرده رنج ؛ بدون تحمل رنج : نابرده رنج گنج میسر نمیشودمزد آن گرفت جان برادر که کار کرد. سعدی . || نبرده .- نابرده دست ؛ دست نبرده . دست نزده : نهفته همه بوم گنج من است نیاکان بدو هیج نابر...
-
تکاور
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیکارگر، جنگاور، جنگی، دلاور، رزمنده، مبارز، نبرده ۲. تازنده، دونده ۳. تیزرفتار، اسب تندرو
-
ننامیده
لغتنامه دهخدا
ننامیده . [ ن َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) اسم نبرده . (یادداشت مؤلف ). مقابل نامیده .
-
مبارز
واژگان مترادف و متضاد
پهلوان، جنگاور، جنگجو، جنگی، حریف، دلیر، رزمنده، سلحشور، شجاع، شوالیه، صفشکن، غازی، گرد، مجاهد، محارب، نبرده، هنگامهجو
-
هم نورد
لغتنامه دهخدا
هم نورد. [ هََ ن َ وَ ] (ص مرکب ) مقابل . روبرو : همه نیکیت باید آغاز کردچو با نیکنامان بوی هم نورد. فردوسی . || برابر. هم پایه : دژی دید با آسمان هم نوردنبرده کسی نام او در نبرد.نظامی .
-
زیرمشق
لغتنامه دهخدا
زیرمشق . [ م َ ] (اِ مرکب ) چیزی باشد از چرم و کاغذ که اوراق را بر آن گذاشته می نویسند تا دست فرسودنشود و بمجاز، هر چیزی را که به زیر چیزی گذاشته برآن کار کنند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : پی بر افغان ما نبرده کسی دل بود زیرمشق ناله ٔ ما. ملامفید (از...
-
غرچه فریب
لغتنامه دهخدا
غرچه فریب . [ غ َ چ َ / چ ِ ف ِ / ف ِ ] (نف مرکب ) آنکه غرچه (مخنث و نادان ) را فریبد. فریبنده ٔ غرچه : از فرازش نبرده سوی نشیب مگر این گنده پیر غرچه فریب .سنائی .