کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نبال
/nebāl/
معنی
= نبل
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نبال
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (اِ.) ج . نبل ؛ تیر.
-
نبال
فرهنگ فارسی معین
(نَ بّ) [ ع . ] (ص .) 1 - تیرساز، تیرفروش . 2 - دارندة تیر.
-
نبال
لغتنامه دهخدا
نبال . [ ن َ ] (ع اِمص ) نبالة. آگاهی و دانست و آمادگی جهت کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به نبالة شود.
-
نبال
لغتنامه دهخدا
نبال . [ ن َب ْ با ] (ع ص ) خداوند تیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیردار. (منتهی الارب ). صاحب تیر. (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || تیرانداز. (از المنجد). || تیرفروش . (مهذب الاسماء). || تیرساز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء...
-
نبال
لغتنامه دهخدا
نبال . [ ن ِ ] (ع اِ) نبلة. نبلاء. (معجم متن اللغة). ج ِ نبیل و نبل . رجوع به نبیل شود. || ج ِ نبلة. (معجم متن اللغة). رجوع به نبلة شود.
-
نبال
دیکشنری عربی به فارسی
کماندار , قوس
-
نبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نبل] [قدیمی] nebāl = نبل
-
واژههای مشابه
-
نبال کوه
لغتنامه دهخدا
نبال کوه . [ ] (اِخ ) تیره ای از ایل اناجری کوه گیلویه از ایلات فارس . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 88 شود.
-
جستوجو در متن
-
کماندار
دیکشنری فارسی به عربی
نبال
-
نبالة
لغتنامه دهخدا
نبالة. [ ن َب ْ با ل َ ] (ع اِ) ج ِ نَبّال . رجوع به نبال شود.
-
قوس
دیکشنری فارسی به عربی
حبل , قوس , نبال
-
ذنب
فرهنگ فارسی معین
(ذَ ن َ ) [ ع . ] (اِ.) د م ، د نبال . ج . اذناب .
-
نبلان
لغتنامه دهخدا
نبلان . [ ن ُ ] (ع اِ) نبال . انبال . سهام . (المنجد). ج ِ نَبْل . رجوع به نبل شود.