کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نباط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نباط
لغتنامه دهخدا
نباط. [ ن َ طِن ْ ] (ص نسبی ) منسوب به نبط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (بحر الجواهر). گویند: رجل نباط، همچنانکه در نسبت به یمن گویند: یمان . (بحرالجواهر). نبطی . نباطی . رجوع به نَبَط و نبطی شود.
-
واژههای مشابه
-
عرفة نباط
لغتنامه دهخدا
عرفة نباط. [ ع ُ ف َ ت ُ ن ِ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . (از معجم البلدان ) (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
نبات
واژگان مترادف و متضاد
۱. رستنی، گیاه، نامی، نبت ۲. قند
-
نبات
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شکر بلور شده ، قند. 2 - روییدنی ، گیاه . ج . نباتات .
-
نبعة
لغتنامه دهخدا
نبعة. [ ن َ ع َ ] (اِخ ) بلدی است در عمان . (معجم متن اللغة) (از معجم البلدان ).
-
نبعة
لغتنامه دهخدا
نبعة. [ ن َ ع َ ] (اِخ ) جائی است در عرفات . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). نبعة و نبیعة،دو موضع یا دو کوه است در عرفات . (معجم البلدان ).
-
نبعة
لغتنامه دهخدا
نبعة. [ ن َ ع َ ] (ع اِ) چوبی و پاره ای از نبع. (از منتهی الارب ). واحد نبع. یک درخت نبع. (ناظم الاطباء). واحد نبع است ، درختی که از آن کمان سازند. (از معجم البلدان ). || چوب کمان . چوب خدنگ . (فرهنگ خطی ). || در مورد کمان نیز استعمال شود. (از المنجد...
-
نبات
لغتنامه دهخدا
نبات . [ ن َ ] (اِ) اسم پارسی قند است که آن را فانیذ گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی قند مصفا که بعضی اهل هند آن را مصری گوید. (غیاث اللغات ). شکر تبدیل شده به بلورمانند که الفاظ دیگرش قند مکرر و فانیذ است . (فرهنگ نظام ). مأخوذ از تازی ، شکر مص...
-
نبات
لغتنامه دهخدا
نبات . [ ن َ ] (ع اِ) گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). روئیدنی ، که لفظ دیگرش گیاه است . (فرهنگ نظام ). رستنی . (لغات فرهنگستان ). هر سبزه و درخت که از زمین بروید. (ناظم الاطباء)(غیاث اللغات ). اسمی است که شامل می شود ب...
-
نبات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nabāt ۱. نوعی شیرینی بلورین که از شیرۀ شکر درست میکنند.۲. گیاه.
-
نَّبَاتٍ
فرهنگ واژگان قرآن
روييدني
-
نَبَّأَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
خبر داد - با خبر کرد
-
نبات
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nebât طاری: nebât طامه ای: nebât طرقی: nöbât کشه ای: nebât نطنزی: nobât