کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبات شناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نبات ریختن
لغتنامه دهخدا
نبات ریختن . [ ن َ ت َ ] (مص مرکب )نبات ساختن . شکر را به نبات مبدل کردن : بی تعلق شو که قنادی چو میریزد نبات قالبی امروز می سازد که فردا بشکند.؟ (از آنندراج ).
-
نبات داغ
لغتنامه دهخدا
نبات داغ . [ ن َ ] (اِ مرکب ) نباتی که در آب ِ جوشیده و داغ حل کنند یا نباتی که در آب ِ جوشان اندازند و علاج نفخ دل درد را به مریض خورانند.
-
نبات ریز
لغتنامه دهخدا
نبات ریز. [ ن َ ] (نف مرکب ) آنکه نبات سازد. که از شکر نبات سازد. قناد.
-
نبات سوخته
لغتنامه دهخدا
نبات سوخته . [ ن َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) شکریا قند را بر آتش با کمی آب ذوب کنند و آن پس از تبلور رنگ سرخ نزدیک به سیاه گیرد و سپس آب بر آن ریزند تا بار دیگر حل شود و نوشند و آن برای اسهال و هم بعضی امراض فم المعده سودمند است . (یادداشت مؤلف ).
-
نبات شکر
لغتنامه دهخدا
نبات شکر. [ ن َ ش َ / ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) شکر مصفای بلوری شده . (ناظم الاطباء).
-
نبات شناسی
لغتنامه دهخدا
نبات شناسی . [ ن َ ش ِ] (حامص مرکب ) علم النبات . رجوع به گیاه شناسی شود.
-
اطفال نبات
لغتنامه دهخدا
اطفال نبات . [ اَ ل ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از گلها و غنچه ها : میل اطفال نبات ازپی قوت سوی گردون بطبیعت زآنست .انوری .
-
خرده نبات
لغتنامه دهخدا
خرده نبات . [ خ ُ دَ / دِ ن َ ] (اِ مرکب ) قطعات ریز نبات . قطعات کوچک نبات . قطعات شکسته ٔ نبات . گرد نبات .- خرده نبات جویدن ؛ بکنایه حرف بی ربط زدن است .
-
حب نبات
لغتنامه دهخدا
حب نبات . [ ح َب ْ ب ِ ن َ ] (اِ مرکب ) خوبروی جمیل . ملیح . || انگور شیرین . || هندوانه ٔ شیرین .
-
نبات ماص
دیکشنری عربی به فارسی
ابدار , شاداب , پرطراوت
-
نبات الکبر
دیکشنری عربی به فارسی
از روي شادي جست وخيز کردن , رقصيدن , جهش , جست وخيز , شادي
-
نبات النفل
دیکشنری عربی به فارسی
رنگ سبز شبدري , شبدر ايرلندي
-
نبات القراص
دیکشنری عربی به فارسی
گزنه , انواع گزنه تيغي گزنده , بوسيله گزنه گزيده شدن , ايجاد بي صبري و عصبانيت کردن , برانگيختن , رنجه داشتن
-
نبات داغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] nabātdāq مخلوط آب داغ و نبات که از حل کردن نبات در آب داغ تهیه میشود.
-
اب نبات
دیکشنری فارسی به عربی
حلوي , قطرة