کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نباتة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نباتة
لغتنامه دهخدا
نباتة. [ ن َ ت َ ] (ع اِ) نبات . گیاه . (از منتهی الارب ) (ازآنندراج ). || یکی نبات بمعنی رستنی و گیاه است . (از اقرب الموارد). یک نبات . (فرهنگ نظام ).
-
نباتة
لغتنامه دهخدا
نباتة. [ ن ُ ت َ ] (اِخ ) ابن حنظلة الکلابی . از سرداران عصر مروان است . وی امیر اهواز شد، سپس به یاری نصربن سیار که با ابومسلم خراسانی می جنگید رفت ، و سرانجام به دست قحطبةبن شبیب در جنگ هولناکی کشته شد و قحطبه سر او را نزد ابومسلم فرستاد. (از الاعل...
-
واژههای مشابه
-
نَبَاتُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
روییدنی آن
-
ابن نباته
لغتنامه دهخدا
ابن نباته . [ اِ ن ُ ن ُ ت َ ] (اِخ ) قاضی جمال الدین یا شهاب الدین ابوبکر محمدبن محمدبن محمدبن حسن قرشی اموی . از خاندان عبدالرحیم ابن نباته . مولد او بمیافارقین به سال 686 هَ . ق . و از 716 به بعد در دمشق و گاهی در حماه نزد ابوالفداء مورخ مشهور بسر...
-
ابن نباته
لغتنامه دهخدا
ابن نباته . [ اِ ن ُ ن ُ ت َ ] (اِخ )عبدالرحیم بن محمدبن اسماعیل حذاقی فارقی . مولد او بمیافارقین به سال 335 هَ . ق . و وفات او هم بدان شهردر 374 بوده است . او بدربار سیف الدوله بحلب میزیست ومنصب خطابت حلب داشت و وی را آنگاه که سیف الدوله به جهاد اشت...
-
ابن نباته
لغتنامه دهخدا
ابن نباته . [اِ ن ُ ن ُ ت َ ] (اِخ ) ابونصر عبدالعزیزبن عمر سعدی . شاعر معروف عرب . مداح سیف الدولةبن حمدان و بعض اکابرو وزرای زمان خویش . او بسیاحت بلاد شوق داشت و بسیارشهرها بگردید و گویند در ری ابن عمید را مدح گفت . مولد او در 327 هَ . ق . و وفات ...
-
جستوجو در متن
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) عبدالرحیم بن محمدبن اسماعیل بن نباته ٔ فارقی خطیب . معروف به ابن نباته . رجوع به ابن نباته عبدالرحیم ... شود.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن عمر سعدی . معروف به ابن نباته . رجوع به ابن نباته ابونصر شود.
-
عبدالعزیز
لغتنامه دهخدا
عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن نباته السعدی التمیمی ، مکنی به ابونصر و ملقب به ابن نباته . رجوع به ابن نباته (ابونصر عبدالعزیز) و نیز به الاعلام زرکلی شود.
-
ذوالعرکین
لغتنامه دهخدا
ذوالعرکین . [ ذُل ْ ع َ ک َ ] (اِخ ) لقب نباته ٔ هندی از بنی شیبان و عوام بن عنمة الضبی گوید : حتی نباتة ذوالعرکین یشتمنی و خصیةالکلب بین القوم مشتالا.
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت ابن نباته محمدبن محمدبن محمد. رجوع به ابن نباته قاضی جمال الدین ... شود.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن نباته ٔ تمیمی شاعر. عبدالعزیزبن عمربن محمدبن احمدبن نباته . رجوع به ابن نباته ابونصر... شود. و در الفهرست آمده که وفات او پس از چهارصد اتفاق افتاده و چون الفهرست در 377 هَ . ق . مبیضه شده ظاهراً ترجمه ٔ فوق الحاقی باشد.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) اصبغ نباتة الحنظلی الکوفی . تابعی است .