کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نای های سوت دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نای زنی
لغتنامه دهخدا
نای زنی . [ زَ ] (حامص مرکب ) نی زنی . شغل و عمل نی زن . (ناظم الاطباء). قصابة. (منتهی الارب ). نی نوازی . نی نواختن . نای زدن .
-
نای گلو
لغتنامه دهخدا
نای گلو. [ ی ِ گ َ / گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حلقوم . (ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان القرآن ). حنجره .(ترجمان القرآن ). حنجر حلق . قصبةالمری : اولین دام در ره آدم هست نای گلو و طبل شکم . سنائی .از تلخ گواری نواله م در نای گلو شکست ناله م .نظامی ...
-
نای لوش
لغتنامه دهخدا
نای لوش . (اِ) نای لوس . رجوع به نایلوس شود.
-
نای مشک
لغتنامه دهخدا
نای مشک . [ م َ ] (اِ مرکب ) نی انبان . نای انبان . (از جهانگیری ). نای انبان ، و آن را نای مشکک هم میگویند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ). بمعنی نای انبان است ، چه انبان را مشک گفته و آن را مشکک یعنی مشک کوچک نیز گفته اند. (انجمن آرا). رجوع به ناانب...
-
نای مشکک
لغتنامه دهخدا
نای مشکک . [ م َ ک َ ] (اِ مرکب ) نای مشک : بادبندی ّ سرود نای مشکک بین که چون هر زمان آن بادبندی را ز سر گیرد همی . امیرخسرو (از انجمن آرا).رجوع به نای مشک شود.
-
نای موس
لغتنامه دهخدا
نای موس . (اِ) نام سازی است که خنیاگران نوازند و آن را موسیقار نیز خوانند. (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ). و صاحب برهان نای لوس نوشته به «لام » و خطاکرده . (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به نایلوس شود.
-
نای نواز
لغتنامه دهخدا
نای نواز. [ ن َ ] (نف مرکب ) نی زن . (ناظم الاطباء). زمار. زامر. زامره .
-
نای نوازی
لغتنامه دهخدا
نای نوازی .[ ن َ ] (حامص مرکب ) نی زنی . (ناظم الاطباء). زمارة.
-
نرم نای
لغتنامه دهخدا
نرم نای . [ ن َ ] (اِ مرکب ) رجوع به نای شود.
-
باریک نای
لغتنامه دهخدا
باریک نای . (اِ مرکب ) رجوع به باریک نا شود.
-
خشک نای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خشکنا› (زیستشناسی) [قدیمی] xošknāy = حنجره
-
نای انبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] nay[']ambān = نیانبان
-
نای مشکک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نایمشک› (موسیقی) [قدیمی] nāymaškak = نیانبان
-
خیک نای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] xiknāy = نیانبان
-
سرخ نای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sorxnāy = مری۱