کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نایم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نایم
/nā'(y)em/
معنی
کسی که به خواب رفته؛ خوابیده؛ خفته.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نایم
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . نائم ] (اِفا.) خوابیده .
-
نایم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: نائم] nā'(y)em کسی که به خواب رفته؛ خوابیده؛ خفته.
-
واژههای همآوا
-
نعیم
فرهنگ نامها
(تلفظ: naeim) (عربی) (در قدیم) نعمت ؛ پرنعمت (بهشت) ؛ نرم ، لطیف ؛ از نامهای بهشت ؛ (در اعلام) نام چندین تن از افراد مشهور در تاریخ از جمله صحابه .
-
نعیم
لغتنامه دهخدا
نعیم . [ ن َ ] (اِخ ) محمد نعیم پنجابی ، از پارسی گویان هندوستان است . رجوع به مقالات الشعراء ص 819 شود.
-
نعیم
لغتنامه دهخدا
نعیم . [ ن َ ] (ع اِ)نعمت و ناز. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). ناز. (زمخشری ) (مهذب الاسماء). آسایش . (مهذب الاسماء). نعمت و نیکی و دسترس و مال و ناز. (غیاث اللغات ). فراخی مال . نعمت . تن آسانی . (منتهی الارب ). خفض و دعة و مال و خوشی عیش و نعمت فر...
-
نعیم
لغتنامه دهخدا
نعیم . [ ن ُ ع َ ] (اِخ ) ابن حمادبن معاویةبن حارث الخزاعی المروزی ، مکنی به ابوعبداﷲ، نخستین کسی است که به جمع «المسند» در حدیث پرداخت ، وی در مرورود تولد یافت مدتی را در عراق و حجاز در جمع کردن احادیث گذراند، سپس به مصر رفت و در آنجا مقیم گشت ، در ...
-
نعیم
لغتنامه دهخدا
نعیم . [ ن ُ ع َ ] (اِخ ) ابن قعنب بن عتاب بن حارث الریاحی الیربوعی ، مکنی به ابوقران و ملقب به الواقعة، از فارسان و شاعران عهد جاهلیت است . رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 14 و النقائض ج 18 ص 71 و 474 و جمهرة الانساب ص 216 و معجم ما استعجم ص 739 شود.
-
نعیم
لغتنامه دهخدا
نعیم . [ ن ُ ع َ ] (اِخ ) ابن مسعودبن عامر الاشجعی ، از صحابه است ، وی در جنگ خندق نهانی نزد پیغامبر آمد و اسلام آورد و میان قبائل قریظه و غطفان و قریش که به جنگ با مسلمانان همرای شده بودند تفرقه و نفاق افکند. سپس در مدینه مقیم شد و در عهد خلافت عثما...
-
نعیم
لغتنامه دهخدا
نعیم . [ ن ُ ع َ ] (اِخ ) ابن هبیرةبن شبل بن یثربی الشیبانی ، از سرداران و شجاعان عرب است . وی با مختار ثقفی در نهضت کوفه همراه بود و در جنگ با شبث بن ربعی به سال 66 هَ . ق . کشته شد. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 15). رجوع به الکامل ابن اثیر ج 4 ص 86 و جم...
-
نعیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوشگذرانی، خوشی، شادکامی ۲. ارم، بهشت، پردیس، جنان، جنت، خلد، فردوس،
-
نعیم
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فراوانی نعمت و مال . 2 - سرور، خوشی و خوشگذرانی .
-
نعیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] na'im ۱. نعمت؛ مال.۲. (صفت) پرنعمت.۳. (اسم) از نامهای بهشت.
-
جستوجو در متن
-
لک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lak = لاک۱: ◻︎ هیچ نایم همی ز خانه برون / گوییم در نشاختند به لک (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۴).