کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نایره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نایره
/nāy(')ere/
معنی
۱. آتش برافروخته.
۲. [مجاز] فتنۀ برپاشده.
۳. [مجاز] کینه و دشمنی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آتش، حرارت، شرار، شرر، شعله، لهیب
۲. دشمنی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نایره
فرهنگ نامها
(تلفظ: nāyere) (عربی) شعلهی آتش ، و معمولاً مشبه به هر چیز دارای شدت و نیرومندی ، مانند جنگ ، خشم و فتنه ؛ (در قدیم) (به مجاز) فتنه ، آشوب ؛ (در ادبیات، در قافیه) ، نایر.
-
نایره
واژگان مترادف و متضاد
۱. آتش، حرارت، شرار، شرر، شعله، لهیب ۲. دشمنی
-
نایره
فرهنگ فارسی معین
(یِ رِ) [ ع . نائرة ] (اِ.)1 - آتش برافروخته . 2 - فتنه ، دشمنی .
-
نایره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نائرَة، جمع: نوائر] [قدیمی] nāy(')ere ۱. آتش برافروخته.۲. [مجاز] فتنۀ برپاشده.۳. [مجاز] کینه و دشمنی.
-
واژههای مشابه
-
نایرة
لغتنامه دهخدا
نایرة. [ ی ِ رَ ] (ع اِ) آتش و شعله و گرمی آتش . حرارت . || آتش جای . || زغال . || زمینی که از خشکی ، گیاههای آن زرد شده باشد. || کینه . دشمنی . (ناظم الاطباء). || نایر.از حروف قافیه . در تمام معانی رجوع به نائرة شود.
-
جستوجو در متن
-
نوایر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نوائر، جمعِ نائرَة] [قدیمی] navāy(')er = نایره
-
دشمنی
واژگان مترادف و متضاد
خصومت، عداوت، عناد، کینه، نایره ≠ دوستی
-
نوایر
لغتنامه دهخدا
نوایر. [ ن َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ نایرة. رجوع به نائرة و نایره شود : نوایر فتنه فرونشست و کارها به نظام پیوست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 288). ازاثارت نوایر ظلم ... ابتدا کرد. (جهانگشای جوینی ).
-
حرارت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاب، تف، تفت، دما، گرما، گرمی، نایره ≠ برودت، سردی ۲. تندی، تیزی ۳. حدت، شدت ۴. شور، هیجان
-
برنشیت
فرهنگ فارسی معین
(بُ رُ) [ فر. ] ( اِ.) نوعی بیماری ناشی از آماس نایره که باعث گرفتگی صدا، سرفه های شدید، خروج خلط های ساده یا توأم با چرک و خون می شود؛ ورم ریه .
-
ثایرة
لغتنامه دهخدا
ثایرة. [ ی ِ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ثایر. || هیجان : امیر سیف الدوله بعد از سکون ثایره ٔ جنگ و خمود نایره ٔ حرب او را امان داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 159).
-
وطیس
لغتنامه دهخدا
وطیس . [ وَ ] (ع اِ) تنور آهنین . (مهذب الاسماء). تنور آهنین ، یا عام است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، وطایس . (مهذب الاسماء). || سختی کار. (ناظم الاطباء). وطیسة. گویند: الاَّن حمی الوطیس ؛یعنی در این هنگام سخت شد حرب و جنگ و نایره...
-
مساعیر
لغتنامه دهخدا
مساعیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِسعار. (ناظم الاطباء). مساعر. || برانگیزندگان شدتهای حرب و اشتعال نایره ٔ آن و افروزش نارها : ابوعبداﷲ طائی با مساعیر عرب مقدمه ٔ لشکر ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 349). با قومی که مشاهیر انجاد و مساعیر اعداد بودند روی به...